|
|
|
|
تاريخ خبر: جمعه27/8/1384
|
سيماي زن در آخر الزمان در اينجا سيماي زن در آخر زمان را از ترجمه كتاب يوم الخلاص نقل مي كنيم:
بر احدي پوشيده نيست كه اگر زن ارزش والاي خود را بشناسد و به وظايف سنگين خود عمل كند، گرنبهاترين و درخشنده ترين ستاره افق زندگي، و پر ارج ترين گوهر رشته هستي است، كه پايه و اساس هر فضيلت است و بدون او رشته خانواده ها درهم گسسته، طومار جامعه در هم مي پيچد، زيرا زن حلقه اتّصال و رمز تداوم نسل بشري است، كه آن پاكترين بعد زندگي است.
اگر زنان يك جامعه از شناخت خويش ناتوان گردند و از صراط مستقيم منحرف شوند و به صورت چراگاههوسهاي مردان هوسران، و ابزار و ادوات تمايلات نفساني افراد پست و بي اعتبار در آيند و از كرامت خدادادي هخود تنزل نمايند، چنين جامعه اي در سراشيبي سقوط قرار گرفته، به زندگي حيواني نزديك شذه است.
خداوند زن را گوهر گرانبهائي آفريده كه همچون ديگر گوهرها در پوشش و محل امن بوده، به دور از چشم بدانديشان مايه درخشش كانون خانواده باشد. او نبايد آنقدر تنزّل كند كه زير نگاههاي هر رهگذر چشم چراني لگدمال گردد!!
هنگامي كه مسئله زن در اين بخش بازگو مي شود، فاتحه رهائي جامعه خوانده مي شود و ديگر اميدي به نجات نسل اينده از اين بلاي خانمانسوز نيست، زيرا زن در عصر ما كرامت خود را فراموش كرده، تنها به زيبائي ظاهر پرداخته، همه همّ و غمش رسيدن به آرايش تن و در دام انداختن چند نگاه پست و جلب كردن چند چشم چران هوسران شده است!!. به كسيكه از جمالش گفتگو كند تمايل مي كند، به كسي كه در كمين عفّتش سنگر گرفته باشد تسليم مي شود، در برابر چند جمله فريبنده و به ظاهر آراسته، زانو مي زند!!.
هنگامي كه زن اين چنين كرامت خود را فراموش كند، براي جامعه هيچ اميدي نمي ماند، زيرا حلقه اتصالش درهم گسسته، و نصف شيرين جامعه كه رمز بقاي بشري نيز هست، فاسد گشته و ارزش والاي خود را از دست داده است. با فساد اين قشر ديگر اميدي به صلاح قشر ديگر نيست كه فساد آنها ساري هست و به قشر ديگر نيز سرايت كرده، جامعه را فه فساد مي كشد.
عذر زن امروز در اين ابتذال چيست؟ چرا جز به هوس و ولگردي نمي انديشد/! چرا كرامت و فضيلت خود را فراموش كرده است/! چرا تلاش او منحصر به اين شده كه خود را به صورت مرد درآورد؟ مگر با تغيير لباس و پوشيدن جامه مرد، تغيير جنسيت و تغيير ماهيت مي دهد؟!.
مگر زنهاي زمان ما نمي دانند كه مردها نيازي به اين ابتذال زنها ندارند، بلكه نياز شديدي به زني دارند كه كرامت خود را فراموش نكرده باشد و بتواند همسر خوبي براي شوهر خود، و مادر خوبي براي فرزندانش و اسوه و الگوي خوبي براي جامعه اش باشد.
زني كه تمام برجستگيهاي بدنش را در برابر ديدگان نسل چشم چران به نمايش گذاشته، ديگر جذبه اي ندارد، زيرا عادي شده، ارزان شده، نيازي به جستجو ندارد، در سر هر كوي و برزن به تعداد فراوان يافت مي شود، ديگر آن شكوه، هيبت، كشش، كرامت و جذبه زنهاي عفيف را ندارد كه دل مرد را تسخير كند و ديدگان او را جلا دهد و زندگاني او را صفا بخشد و كانون خانواده را گرم كند و رتشته اتصال و تداوم نسل بشري را محافظت كند!
وضع رقت بار و مبتذل زن در عصر ما چيزي نبود كه از نگاه نافذ پيامبر و اهل بيت طيّب و طاهر آن سرور پوشيده بماند، بلكه به سان كسيكه با ديدگاني نافذ و قلبي بصير در پايتختهاي اروپا و آمريكا گشته باشد، وضع تأثر انگيز زن قرن بيستم را در ميان كلمات گرانقدرش تشريح كرده، خطرات ناشي از آن را گوشزد نموده، امت اسلامي را از فرو رفتن در اين منجلاب فساد بيم داده است و اينك گوشه اي از كلمات در ربار آن حضرت و اهلبيت عصمت و طهارت:
پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد:
« كيف بكم اذا فسدت نساؤكم، و فسق شبّانكم، و لم تأمروا بالمعروف، بل امرتم و نهيتم عن المعروف، و اذا رأيتم المعروف منكراً، والمنكر معرفا؟! فقيل له: و يكون ذلك يا رسول الله؟ فقال: نعم، و شر من ذلك؟».
« چگونه مي شود حال شما هنگامي كه زنهاي شما فاسد شوند و جوانان شما به فسق و فجور بگرايند، شما نيز به جاي امر بمعروف، امر به منكر و نهي از معروف نمائيد!، معروف را منكر خيال كرده، منكر را معروف پنداريد؟! پرسيدند: آيا چنين وضعي پيش خواهد آمد اي پيامبر اكرم (ص)|؟! فرمود: آري، و بدتر از آن!».
آنگاه در توصيف زنهاي عصر ما كه در آستانه ظهور و روزگار رهائي قرار گرفته ايم، چنين مي فرمايد:
« اذا شاركت النّساء ازواجهن في التّجارة حصراً علي الدنيا».
«هنگامي كه زنها براي براي طمع دنيا در داد و ستد همسرانشان شركت كنند».
امروز تجارت زنان بسيار رائج است، برخي به صورت استقلالي و برخي به صورت مشاركت در تجارت همسرانشان به داد و ستد اشتغال دارند.
« يتشبّه الرّجال بالنّساء و النّساء بالرّجال» .
«مردها خود را به صورت زن، و زنها خود را به صورت مرد در مي آورند.»
اگر ويژگيهاي بدن دختران، چون ظرافت بدن و برجستگيهاي مختلف آن نبود، بسياري از دختران امروز با پسران اشتباه مي شدند!
«لعن الله المتشبهات من النساء بالرجال، و المتشبهين من الرجال بالنساء!»
«لعنت خدا بر زنانيكه خود را به صورت مرد در مي آورند و مردانيكه خود را به صورت زن در مي آورند».
زيرا آنها از ناموس خلقت و آئين فطرت بيرون رفته اند و نظام آفرينش را زير پا نهاده، با سرشت خويش در افتاده اند.
«اذا تزينت النسائ بثياب الرجال، و سلب عنهن قناع الحياء»
«هنگامي كه زنها جامه مرد بپوشند و پوشش حيا از آنها گرفته شود».
ما از مرحله جامه جنس مخالف پوشيدن گذشته و فاتحه پوشش حيا را خوانده ايم، امروز جامه عفت و پوشش حيا نشانه خرافه پرستي و علامت ارتجاع به شمار مي آيد.
« لعن الله الرجلة من النساء».
«خداوند لعنت كند زني را كه خود را به صورت مرد جلوه مي دهد».
اين لعنتي كه از زبان پيامبر رحمت (ص) نثار زن معاصر شده، آيا چقدر از زنان عصر ما را شامل مي شود؟!
هنگامي وضع جامه پوشيدن زن معاصر را مشاهده مي كنيم، با اين شلوارهاي تنگ، كه تمام برجستگيهاي بدن را به نمايش مي گذارد، و با اين كمربندهاي پهن و زمخت كه چگونه سفت و سخت به كمر بسته اند و با اين پا پيونها و ... كمتر مي توان تشخيص داد كه دختر است نه پسر! و بهتر مي توان تشخيص داد كه دايره لعنت از زبان رسول اكرم (ص) چقدر وسيع است!.
رسول اكرم (ص) در حديث ديگري در اين رابطه ميفرمايد:« هنگامي كه قلنسوهاي مشترك ظاهر شود زنا شايع مي شود». كه منظور از قلنسو همين كلاههاي مشترك است كه دختر و پسر در كشور ما (لبنان) از آن استفاده مي كنند.
دقيقاً اين كلمات از براهين قطعي بر نبوّت رسول اكرم (ص) مي باشد كه از مطالبي كه مردم عصر نبوت نمي توانستند باور كنند سخن گفته، و اين گفته هاي متكي به وحي پس از گذشت چهارده قرن تمام، تحقّق يافته است!
در حديث ديگري از زنان آخر الزمان بحث كرده مي فرمايد:
«هنگامي كه زنهائي را ديديد كه بر سرشان چون كوهان اشترانست، بدانيد كه نمازشان پذيرفته نمي شود».
اين هم دقيقاً تحقّق يافته است، زيرا برخي از زنها موهاي سرشان را در قسمت پشت سرشان جمع كرده، به صورت كوهان شتر در آورده اند، و برخي ديگر كلاهي مي گذارند كه بي شباهت به كوهان نمي باشد.
در احاديث ديگري تعبيرات روشن تري بيان فرموده كه منحصراً با عصر ما تطبيق مي كند و مي توان آنرا نويد اختراع ماشين دانست، كه از آن جمله است:
« سيكون في آخر امتي رجال، يركب نساؤهم علي سروج كاشباه الرجال. يركبون علي المياثر حتي ياتوا ابواب المساجد، نساؤهم كاسياب عاريات، علي رؤوسهنّ كاسنمة البخت العجاف، لا يجدن ريح الجنّة! فالعنوهن فانهن ملعونات».
« در آخرت امت من مرداني پيدا مي شوند كه زنهايشان همچون مردها بر روي زينها سوار مي شوند، در آن عصر بر فراز تشكها سوار مي شوند و تا در مساجد مي روند، زنانشان در عين لباس پوشيدن لخت و عور هستند و بر سرشان چيزي همانند كوهان اشتران لاغر است، آنها عطر بهشت را نمي شوند. آنها را لعنت كنيد كه آنها از رحمت خدا بدور هستند».
واژه « مياثر» كه در اين حديث به كار رفته، به معناي تشكهاي نرم است كه موقع نشستن بر روي آنها حركت كنند، درست مانند صندليهاي اتومبيلهاي امروزي كه بدليل داشتن فنر موقع نشستن حركت مي كنند و موجب آسايش بيشتر مسافران مي شوند.
تعبير حديث براي مردم عصر نبوّت بسيار لطيف است كه مي فرمايد:
روي تشكهاي نرم سوار شده تا در مساجد مي آيند و در عصر ما افراد فراواني از معتقدين به خدا و روز رستاخيز سوار اتومبيلها تا در مساجد مي آيند.
تعبير « كاسيات عاريات» نيز در عصر ما تحقق يافته است، زيرا « كاسيات» بمعناي جامه پوشان و « عاريات» به معناي لختهاي عور مي باشند كه دو معناي متضاد است، ولي در عصر ما با پديد آمدن لباسهاي توري و نايلوني اين مفهوم نيز تحقق يافته است، و امروز تعداد بانواني كه با داشتن لباس، تمام بدنشان در معرض تماشاگران جلوه گر باشد بسيار زياد است.
سوار شدن زنها بر زينها نيز در عصر ما تحقّق يافته است، زيرا اسب سواري يكي از ورزشهاي مورد علاقه بانوان در عصر ماست، بامدادان پيش از آنكه ما براي نماز صبح بيدار شويم، آنها بر پشت اسبها در كرانه دريا جلب توجه مي كنند و برخي از آنها براي وقت ورزش اسب سواري بيش از آنچه ما به وقت نماز صبح مقيّد باشيم؛ مقيد هستند!.
« اذا ركبت ذوات الفروج السروج، فعليهن من امتي لعنة الله!»
«هنگامي كه زنها بر زنها سوار شوند، براي چنين زنها از امت من، لعنت خدا باد».
« لاتقوم الساعة حتي تظهر ثياب تلبسها نساء كاسيات عاريات، و تعلو التحوت الوعو».
«قيامت برپا نمي شود جز هنگامي كه لباسي ساخته شود و زنها آنرا بپوشند كه در عين لباس پوشيدن لخت و عور باشند، و اراذل و اوباش بر مردم شريف و آزاده برتري پيدا كنند».
براي چنين زنها؛ جايزه اي برتر از لعنت پيامبر رحمت (ص) متصور نيست.
اين لباسها هم اكنون از نايلون و امثال آن ساخته شده، و به جاي اينكه بدن را بپوشانند، آنرا بيشتر در معرض ديد مردم قرار مي دهند، اين لباسها عيبي را نمي پوشانند و اصولاً نمي توان آنرا لباس ناميد.
رسول اكرم (ص) از زنان آخر الزمان «بهم» تعبير فرموده كه به معناي زنان خودرأي و خيره سر است كه از كسي پند نپذيرند و از اشتباه خود برنگردند، و در لغت به بره، بزغاله و گوساله اي گفته مي شود كه جدا از مادر به چرا بروند و در دشت پراكنده شوند و حرف نشوند.
«يرفع العلم، و يظهر الجهل، و يشرب الخمر، و يفشو الزنا، و يقل الرجال حتي ان الخمسين امراة فيهن رجل واحد!».
«علم برداشته مي شود، ناداني فراگير مي شود، زنا و مشروب خواري شايع مي گردد، شمار مردها اندك مي شود، تا جائي كه گاهي ميان پنجاه زن يك مرد يافت مي شود».
طبعاً اين حديث با جنگهاي خانماسوزي كه در آستانه ظهور به وقوع مي پيوندد، تحقق مي يابد كه شرح آنها در احاديث بعدي خواهد آمد.
رسول اكرم در حديث ديگري از نابرابري مرد و زن، و ابتذال زن در اثر همين نابرابري سخن گفته، كه فرازي از آن را با پوزش از خوانندگان گرامي نقل مي كنيم:« هنگامي كه زن از كنار گروهي عبور مي كند، يكي از آنها بر مي خيزد و دامن او را بالا مي زند، آنچنانكحه دنبه گوسفند را بالا مي زنند»!!.
از تشبيه به گوسفند استفاده مي شود كه در مقابل اين جسارت بزرگ، خونسردي نشان مي دهند و اضطراب و اعتراضي ابراز نمي كنند!!.
هنگامي كه بي بند و باري علامت تمدن و روشنفكري باشد، انتظاري جز آن نمي رود، چنانكه در حديث آمده است: در آخرالزمان مرد و زن در كنار جاده (خيابان) در مي آميزند، افراد باوقار به آنها مي گويند: اي كاش مقداي از راه مردم كنار مي رفتيد!!.
با كمال تأسف اين فاجعه در اروپا تحقق يافته است، خدا كند كه به كشورهاي ما صادر نشود تا برخي از مسلمان نماها به عنوان روشنفكري، گوي سبقت را از اروپائي ها ببرند!، العياذ بالله.
« و اذا رأيت المراة تصانع زوجها علي نكاح الرجال!. و رأيت خيربيت يساعد النساء علي فسقهن!!!».
«هنگامي كه ببيني كه زن از همسرش مطلع است كه او با هم جنس خود رابطه دارد و به روي او نمي آورد، و مي بيني كه در بهترين خانه ها زن تشويق مي شود كه فسق و فجور كند»!! .
مرد و زن در اين سازش شوم از افكار پليد يكديگر آگاهند ولي به عنوان احترام به آزادي! انحراف يكديگر را ناديده مي گيرند، تا هر يكي به خواسته هاي نامشروع خود برسند.
« و كان الزنا تمتدح به النساء، و الليل لايستخفي به من الجراة علي الله!»
« زنا دادن به صورت يك فضيلت براي زن بازگو مي شود، ديگر منتظر شب نمي شوند كه تاريكي انها را بپوشانند، زيرا جرئت بر خدا به آن حد مي رسد»!!!
بسيار شرم آور است كه جرئت بر خدا به اين حد رسيده، ديگر نيازي به مخفي كاري احساس نميكنند، بلكه آشكارا به حريم گناهان گام مي نهند، و بعداً با دوستان و هم فكران خود با آب و تاب شرح واقعه را بازگو مي كنند و با تور انداختن افراد بيشتر به يكديگر مباهات مي كنند.
« اذا رفعوا البنيان و شاوروا النسوان، و يكثر الاختلاط».
«هنگامي كه ساختمانها بلند شود، زنها مورد مشورت قرار بگيرند و اختلاط زن و مرد فراوان شود».
امروز آپارتمانهاي آسمانخراش به سوي آسمان پر گشوده، مشورت با زنان در تمام شئون زندگي راه يافته، و اختلاط مرد و زن، در مدرسه، بيمارستان، كارگاه، كازينو و ديگر مجالس و اجتماعات رايج گشته است.
در حديث ديگري آمده است:« به حريم آنها تجاوز مي شود، در داوري به آنها ستم مي شود و امور آنها را زنها اداره مي كنند».
اينهمه فجايع كه تحت عنوان «آزادي» و «تساوي حقوق» انجام ميگيرد چه سودي به حال زنها داشته، جز اينكه آنها را به محيط كار، حاشيه خيابانها، مجالس مبتذل و سرانجام منجلاب بدبختي كشانده است؟!.
زني كه همه روز و پاسي از شب را در مراكز مختلط به سر مي برد چگونه انسان باور مي كند كه در محيط آشفته امروزي با فكري آسوده، در ميان نگاههاي نافذ جوانان بدون اينكه كوچكترين خدشه اي به عفت، عصمت، ناموس و حيثيت اخلاقي اش وارد شود، تلاش انساني كرده، شبانگاه صحيح و سالم به خانه اش باز گردد؟! و شوهر متعهد و پدر بزرگوار و برادر جوانمردش با خيالي راحت و آسوده در كنار سفره در انتظار مقدمش بشينند!
« اذا رأيت المراة تقهر زوجهاع و تعمل ما لايشتهي، و تنفق عليه من كسبها فيرضي بالدنيء من الطعام و الشراب!»
«هنگامي كه زن را مي بيني كه با خشونت با همسرش رفتار مي كند،آنچه را كه او مي خواهد انجام مي دهد و از درآمد شخصي خود به شوهرش انفاق مي كند و شوهرش براي چيزي اندك از متاع دنيا خشنود مي شود و ناملايمات همسرش را تحمل مي كند».
«عندها أمارات النساء، و مشاورة الاماء، وقعود الصبيان علي المنابر، والتباهي باللباس.»
«در آن هنگام زنها حكومت مي كنند، كنيزان مورد مشورت قرار مي گيرند، كودكان بر فراز منبر نشسته، امر و نهي مي كنند، و با لباس مباهات مي شود».
پيشواي ششم در اين باره مي فرمايد:
«يحكم الدوله الخصيان والنسوان و تكون إمارة الصبيان و الغلمان»
«زنان و خواجگان بر سرير حكومت مي نشينند و كارهاي دولتي به دست كودكان و نونهالان اداره مي شود».
آنگاه رسول اكرم (ص) ادامه مي دهد:
«اذا كانت إمارة الصبيان فوالله لتكونن!».
«هنگامي كه دستگاه حكومت به دست كودكان افتاد، به خدا سوگند انجام خواهد يافت».
آنگاه اين جمله را سه بار تكرار كرد.
اي پيامبر رحمت! سوگندهاي تو كمر انسان را مي شكند، انچه فرموده اي تحقّق يافته است، كودكان همه جا به قدرت رسيده اند و زمامداري تعدادي از كشورهاي بزرگ و كوچك جهان به دست زنها سپرده شده، فجايع تلخ و جانكاهي كه نويد داده بودي به وقوع پيوسته است ولي اين مدت سخنان پرارج ترا مي شنوند و از كنارش مي گذرند.
پيشواش ششم شيعيان در اين مورد مي فرمايد :
« يالها من طامّة إذا حكمت في الدولة الخصيان و النّسوان والسودان، و أحدث ألامارة الشبان و الصبيان!، و خرب جامع الكوفة من العمران، و انعقد الجسران فذلك الوقت زوال ملك بني العباس، و ظهور قائمنا اهل البيت».
«چه حوادث جانكاهي روي خواهد داد، هنگامي كه زنان، خواجگان و سياهان به حكومت برسند، كودكان و نوجوانان حكومت كنند، مسجد جامعه كوفه پس از عمران و آبادي خراب شود و دو عدد پل(در بغداد) احداث گردد، در آن هنگام وقت سقوط بني عباس و ظهور قائم ما اهلبيت فرا مي رسد.»
آنگاه رسول اكرم (ص) در اين باره مي فرمايد:
«لن يفلح قوم و لوا أمرهم امرأة».
«قومي كه فرمانروائي آنها به دست زن سپرده شود، هرگز روي سعادت نخواهد ديد».
امروز در چند كشور زن حكومت مي كند كه با وجود آنها جهان روي سعادت نخواهد ديد، كه يكي از آنها غول بزرگ استعمار،انگلستان مكار است كه با برنامه هاي پيچيده استعماري خوشبختي جهان را سلب كرده است، ديگري رژيم اشغالگر قدس است كه ساليان درازي يك زن (گلداماير) بر اين كشور نامشروع حكومت كرد و در زمان او به تمام كشورهاي همسايه هجوم برده، اراضي آنها را غصب كرده، امنيت و آسايش منطقه را سب نمود.
«لايقدس الله امة قادتهم امراة!»
«هگرز مقدس نمي شود امتي كه آنها را زن رهبري كند».
و در آخرين لحظات زندگي جمله اي فرمود كه برخي از فرازهاي آن در اين رابطه مي باشد، و آن اينكه:
« از برادرم جبرئيل پرسيدم:
آيا بعد از من به اين جهان فرود مي آيي؟ گفت:
آري، ده بار مي آيم و گوهرهاي زمين را با خود مي برم.
گفتم:
چه چيزها را مي بري؟ گفت:
بار اول بركت را از زمين مي برم.
بار دوم مرحمت را از بندگان مي برم.
بار سوم حيا را از زنان مي برم.
بار چهارم عدالت را از حكمرانان مي برم.
بار پنجم محبت را از دل مردمان مي برم.
بار ششم شكيبائي را از مستمندان مي برم.
بار هفتم سخاوت را از ثروتمندان مي برم.
بار هشتم دانش را از دانشمندان مي برم.
بار نهم قرآن را از دل قاريان مي برم.
بار دهم ايمان را از دل مؤمنان مي برم.»
هنگامي كه در ميان امت اسلامي به تحليل مي پردازيم در مي يابيم كه جبرئيل امين حداقل نه بار در اين مدت به زمين فرود آمده و بركت را از زمين، مرحمت را از دل بندگان، حيا را از چهره بانوان، عدالت را از زمدامداران، محبت را از دل مردمان، شكيبائي را از مستمندان، دست و دل بازي را از ثروتمندان، دانش را از دانشمندان و نور قرآن را از دل قاريان گرفته و برده است، از واژه هاي مقدسي چون صبر و عدل و محبت و شفقت، چيزي جز نام آنها، و از قرآن كريم چيزي جز نقش آن بر مصاحف و صوت آن بر زبان قاريان، آنهم با تجويد و ترتيل ناقص و احياناً با غناي حرام، چيزي نمانده است.
آنچه به نام ايمان در دل مؤمنان باقي مانده، اطمينان چنداني نيست كه ايمان مستقر باشد و در سرازيري قبر به دردش بخورد، ممكن است ايمان مستودع باشد و در يكي از تنگناها از دست برود و انسان با دست خالي به سوي حق تعالي بشتابد.
آه چقدر وحشتناك است كه جبرئيل ايمن آخرين فرود خود را نيز انجام دهد و اين مختصر ايمان را نيز از سراچه دل بالا برد و ديگر همه چيز خاتمه يابد و از صفات برجسته انساني ديگر نمونه اي بر جاي نماند. نعوذ بالله.
امير مؤمنان عليه السلام مي فرمايد :
«تكون النسوه كاشفات عاريات متبرجات، من الدين خارجات، و الي الفتن مائلات، و الي الشهوات و اللذات مسرعات، للمحرمات مستحلات، و في جهنم خالدات»
«زنها لخت و عور مي باشند، زينتهاي خود را آشكار مي سازند، از دين بيرون مي روند، به فتنه ها مي گرايند، به سوي شهوتها و لذتها مي شتابند، محرمات الهي را حلال مي شمارند و در جهنم جاويدانند».
همه اين نشانه ها تحقق يافته، فقط فراز واپسين مانده، كه در سراي آخرين مهر خلود ( جاودانگي) بر پيشاني شان زده شود، آنجا كه كشان كشان به سوي آتش خشم الهي كشيده مي شوند، ولي تأسف آميز است كه اين قشر ايمان نمي آورند تا وقتي كه روي درروي آتش قرار بگيرند، كه آنجا ديگر عذري پذيرفته نيست و توبه ارجي ندارد، چنانكه قرآن كريم در مورد فرعون نقل مي كند، كه هنگامي كه پس از مشاهده نشانه هاي مرگ زبان به توبه و استغفار گشود ولي چنين پاسخ شنيد:«الان و قد عصيت قبل»:«آيا اكنون؟ كه مدت درازي نافرماني كردي»؟!
از همه برادران ايماني دوستانه و عاجزانه مي خواهم كه از لغزشگاهها بپرهيزند و از روزي كه تكذيب كنندگان دست بسته به آتش گداخته مي شوند بترسند، كه آنجا هر چه استغاثه كنند، پاسخي دريافت نمي كنند:
«هنگامي كه به محل تنگي از آتش انداخته شوند، در حالي كه با زنجير بسته شده اند، در آنجا واويلاه مي خوانند، به آنها گفته مي شود: امروز يك ويل نخوانيد و ويلهاي بسيار بخوانيد».
«…و ذلك اذا تسلطت النساء، و سلطن الاماء، و امرت الصبيان».
«و آن هنگامي است كه زنها مسلط شوند، كنيزان تسلط پيدا كنند و كودكان حكومت كنند».
اذا عليت النساء علي الملك، و علين كل امريء، فلا يوني الا ما لهن فيه هوي».
«هنگامي كه زنها بر تخت سلطنت چيره شوند، و بر هر مردي چيره باشند، و جز خواسته آنها عملي نگردد».
گرفتاري بزرگ عصر ما همانست و چاره اي جز شمشير بران حضرت بقية الله ارواحنا فداه ندارد، تا با لبه تيز آن شمشير الهي همه كجيها را راست نمايند و هر حقّي به صاحب حق برگردد و هر قشري از جامعه به آنچه شايسته آنست برسد.
امام صادق(ع) مي فرمايد:
«...و رأيت النساء يتزوجن بالنساء، و رأيت معيشة المرأة من كدُّ فرجها! و رأيت النساء يتخذن المجالس كما يتخذها الرجال».
«زنها را مي بيني كه با زنها آميزش مي كنند و زندگي زن از خودش تأمين مي شود و زنان بسان مردان جلساتي تشكيل مي دهند.»
اينها نيز تحقق يافته و جلسات فراواني تشكيل مي دهند و در هر رشته اي تلاش مي كنند، جز آنچه مربوط به تربيت اولاد و تنظيم خانواده باشد كه در اثر تراكم مشاغل ديگر فرصت خانه داري و بچه داري را ندارند.
و در حديث ديگري به نكته تلخ تري اشاره كرده مي فرمايد :
« اذا رأيت النساء يبذلن النفسهن لاهل الكفر!!!».
«هنگامي كه زنها را مي بيني كه خود را در اختيار كافران مي گذارند»!!.
در ميان زنهاي ناآگاه به تعداد اندك و در ميان زنان تحصيل كرده و روشنفكر به تعداد فراوان از اين جرثومه هاي فساد يافت مي شوند كه خود را در اختيار بيگانه بگذارند و به اين تباهي مباهات نيز بكنند و اسم آنرا آزادي و پشت پا زدن به آداب و رسوم و تقاليد بگذارند!!.
«..تصبح طهران قصورها كقصور الجنة، و نسوانها كالحور العين، يتلبسن بلباس الكفار، و يتزيين بزيّ الجبابرة، يركبن السروج، و لا يمتكّنّ لأزواجهن! و لاتكفي مكاسب الازواج لهن! فرّوا منها الي قلة الجبال و من الجحر الي الجحر كالثعلب بأشباله!!».
«تهران به حدي مي رسد كه كاخهايش چون كاخاي بهشتي شود و زنانش چون حورالعين باشند، جامه كافران را بپوشند، خود را به شكل مستكبران در آورند، بر زينها سوار شوند، به همسران خود تمكين نكنند، و درآمد شوهرانشان آنها را كفاف ندهد!، از آنها به قله كوهها فرار كنيد، و همانند روباهي كه بچه هاي خود را برداشته از لانه اي به لانه اي مي گريزد، كودكان خود را برداشته، از پناهگاهي به پناهگاهي بگريزيد»!!
من خيال مي كنم كه امام صادق(ع) از تهران به اين سبب به طور خصوص نام برده، كه مي دانسته يكروز ايران مركز تشيع مي شود و تهران پايتخت يك كشور شيعي مي گردد، از اين رهگذر براي هشدار باش به شيعيان خود از تهران به طور خاص نام برده است وگرنه اين صفات همه پايتخهاي ممالك اسلامي را در بر مي گيرد.
آنگاه به كساني كه ثابت قدم مانده، به چپ و راست نگرائيده اند، توصيه مي كند كه از دست اين عاملان فساد به دشت و صحرا برگريزيد و به قله كوهها پناهنده شوند، تا رسوبات اعتقادات كهن خود را از دست ندهند.
آنگاه در ضمن احاديث طولاني از خانواده هائي سخن گفته كه اهل خانه زنها را در انجام فسق و فجور تشويق مي كنند!، مرد از درآمد همسرش مي خورد!، از انحراف همسرش آگاه شده چشم مي پوشد! مرد، زن و كنيزش را در اختيار ديگران نهاده، به درآمد اندك و ناچيز آن درخوش مي شود!!
در اينجا يادآور مي شويم كه همه اين تعبيرات از ديگر پيشوايان معصوم نيز نقل شده است كه ما براي پرهيز از تكرار به نقل آنها از رسول اكرم (ص) پيشواي پرهيزكاران اميرمؤمنان (ع) و رئيس مذهب، امام صادق بسنده كرديم.
|
|
واريز آنلاين به حساب مهديه |
|
|
|
|
|
|