|
|
|
|
تاريخ خبر: پنجشنبه26/8/1384
|
انتظار، يا زمينه سازى برگرفته از کتاب : حضرت مهدى عليه السلام فروغ تابان ولايت مقدمه هر انقلابى وقتى به نتيجه مى رسد كه قبلا در ابعاد مختلف زميه سازى خوبى براى آن شده باشد، و هيچ انقلاب و نهضتى بدون مقدمه و زمينه سازى به پيروزى نخواهد رسيد و اين قانون در تداوم آن نيز وجود دارد. انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج ) (ارواحنا فداه ) كه مهمترين و وسيعترين و عميقترين انقلابات جهانى است و مربوط به همه جهان مى باشد، از اين قانون ، مستثنى نيست بلكه به خاطر جهانى بودن و عميق بودنش به طريق اولى بايد براى آن زمينه سازى گردد. مفهوم واقعى انتظار كه در روايات ما به عنوان بالاترين عمل شمرده شده (346) و آن (( به شمشير زدن در ركاب پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم بر فرق دشمن )) تشبيه شده (347) همين زمينه سازى است . و گرنه انتظار خشك و خالى ، به عبارت ديگر اميد ذهنى بى آنكه در جامعه تحقق يابد و آثارش آشكار شود هيچگاه بهترين عمل و همانند شمشير زدن در ركاب پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله نخواهد بود، چنانكه مفهوم واژه ((عمل )) و جنگيدن در ركاب پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم حاكى از حضور در صحنه و فعاليت عملى و كار و كوشش و زمنيه سازى عينى است كه نه نيت بدون عمل ، و اميد ذهنى بدون آثار عملى . ((انتظار)) به معنى آينده نگرى است ، و به معنى ناراضى بودن از وضع موجود، و به راضى شدن از آيند بهتر است ، همچون بيمار كه انتظار صحت و سلامتى دارد يعنى اميد آن دارد كه وضع موجود رهائى يابد و به وضع بهترى برسد، و پر واضح است كه چنين دگرگونى نياز به زمينه سازى دارد. در انقلابهاى پيامبران عليهم السلام نيز زميه سازى وجود داشت ، و به آنها در صورتى انقلاب را به ثمر مى رساندند كه در همه ابعاد زمينه سازى عملى شود و گرنه انقلابشان در نيمه راه با شكست مواجه مى شد. (348) و از آنجا كه انقلاب حضرت مهدى (عج ) جهانى و همه جانبه و دراز مدت است و همه انقلابهاى خداپرستان تاريخ و پيامبران عليهم السلام در آن خلاصه مى گردد، و هدف نهائى انقلابات مقدس بشرى است ، حتما نياز به زمينه سازى وسيع تر و عميقتر دارد. به عبارت روشن تر وقتى در روايات اسلامى مى خوانيم : در حكومت امام زمان عليه السلام علم و صنعت ، عدالت ، اخلاق ، فكر و انديشه ، كشاورزى و دامدارى و بطور كلى اقتصاد در همه زمينه ها زمينه سازى دراز مدت و عميق و پر دوام لازم دارد، چرا كه بنابر اعجاز نيست ، بلكه همانند انقلاب پيامبران عليهم السلام بنابر فكر و عمل و كار و سعى مردم در همه ابعاد است چنانكه انقلابهاى بشر در طول تاريخ هميشه بر اين اساس بوده است . و براى مثال وقتى در روايات مى خوانيم : امام صادق عليه السلام فرمود: علم و دانش داراى 27 شعبه است ، تمام آنچه تاكنون از پيامبران به ما رسيده دو شعبه آن بيشتر نبوده و وقتى حضرت قائم (عج ) ظهور كند آن دو را به 27 شعبه مى رساند. (349) نتيجه مى گيريم كه براى چنين انقلاب دامنه دار و عميقى ، زمينه سازى پر دامنه و عميق لازم است ، كه بسيار از زمينه سازيهاى ديگر انقلابها وسيعتر و پر دامنه دارتر است .
پاسخ به يك سؤ ال: در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه : طبق روايات وقتى جهان ، پر از ظلم و فساد شد آنگاه امام زمان عليه السلام ظهور مى نمايد و جهان را پر از عدل و داد مى كند، اين موضوع نه تنها زمينه سازى نيست بلكه درست به عكس در جهت خلاف انقلاب مهدى (عج ) مى باشد.
پاسخ اينكه : خود اين موضوع (غرق شدن جهان در ظلم و فساد) يك نوع زمينه سازى است ، چرا كه نوع مردم از اين ظلم و فساد، ناراضى شده و به ستوه مى آيند و همين موضوع آنها را تشنه انقلاب مى كند، و اين خود زمينه فكرى و معنوى ايجاد مى نمايد. علاوه ، منافات ندارد كه در كنار اين ظلم و فساد جهانى ، دوستان و هواداران آن حضرت با زمينه سازيهاى مثبت و آينده ساز، در انديشه خود و مردم ، مقدمه چينى براى انقلاب كنند، در حالى كه مخالفان سرگرم فساد و ظلم و غافل از همه جا هستند، گروههاى بيدار مسلمان از فرصت استفاده كرده با زمينه سازيهاى مثبت بر روند كار خود بيفزايند، و رفته رفته جهان را كه آتش زير خاكستر است ، ناگهان به نفع انقلاب ، شعله ور سازند، چنانكه نمونه كوچك آن را در كشور اسلامى ايران در 22 بهمن سال 1375 با چشم خود ديديم ، ولى نظر به اين كه كتاب جهانى مهدى (عج )، جهانى و بسيار وسيع و عميق است ، روشن است كه زمينه سازى (بخصوص زمينه سازى فكرى و فرهنگى ) بيشترى در سطح كل جهان لازم دارد.
عوامل مهم زمينه سازى از آنجا كه انقلاب حضرت مهدى (عج ) همان انقلاب اسلامى است منتهى در سطح وسيعتر و عميقتر و از آنجا كه اين انقلاب تكميل كننده انقلاب پيامبر عظيم الشاءن اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلم و با توجه به اينكه طبق روايات عين همان انقلاب پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم است . (350) منتهى در سطح وسيعتر و در جهت تكميل آن ، در اين جا به ذكر يازده عامل زير كه در انقلاب عظيم الشاءن اسلام به رهبرى پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم نقش مهم در زمينه سازى حكومت اسلامى داشت مى پردازيم ، تا با تعقيب اساس اين عوامل در ابعاد گوناگون و جهانى ، زمينه ساز انقلاب حضرت مهدى (عج ) گرديم ، و مفهوم عينى و واقعى ((انتظار)) را تحقق بخشيم (با توجه به اينكه عوامل زير مهمترين آنها است ).
1 - جاذبه قرآن و حقانيت اسلام : همان گونه كه در مثلها آمده ((سرانجام ، حقيقت جاى خود را باز مى كند)) تكيه بر حقايق نورانى و استوار و منطقى قرآن و اسلام ، اين مكتب زنده و غنى و حياتبخش و سازنده يكى از عوامل مهم پيروزى است . در صدر اسلام ، درستى و واقعيت هماهنگى دستورات اسلام با عقل و وجدان و انسانيت و پيكار اسلام با هر گونه آلودگى و فقر و بدبختى و بى عدالتى خودبخود يك جاذبه قوى داشت كه انسانها را به سوى خود مى كشانيد، و پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلم از اين راه پيروزى هاى چشمگيرى به دست آورد، تا آنجا كه گاهى مى شد سرسخت ترين دشمنان اسلام مانند وليد بن مغيره وقتى چند آيه از آيات قرآن را كه حكايت از قوانى اسلام مى كند شنيد ديوانه وار به مجلسى كه از طرف دودمانش تشكيل شده بود آمده و گفت : به خدا سوگند از محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم سخنى كه نه شباهت به گفتار انسانها دارد، نه جن ها؛ (( و ان له حلاوة و ان عليه لطلاوة و ان اعلاه لمثمر و ان اسفله لمغدق و انه يعلوا و لا يعلى عليه ؛)) ((گفتار او شيرينى خاصى دارد و زيبائى مخصوصى ، بالاى آن (همه شاخه هاى درختان برومندش ) پر ثمره و پايين آن (مانند ريشه هاى درخت كهن ) پر مايه است ، گفتارى است كه بر هر چيزى پيروز مى شود و چيزى بر آن پيروز نخواهد شد.)) (351) امروز نيز تكيه بر چنين مكتب پر مايه و استوار و مقايسه علمى و منطقى آن بر ساير مكتبها، از نظر معنوى بزرگترين عامل حركت و زمينه سازى براى يك حكومت عدل جهانى است ، و به تنهائى كافى است كه نيازهاى مادى و معنوى انسانها را بر آورد و آنها را در همه ابعاد مثبت انسانى به پيش ببرد. براستى اگر در انقلاب فرهنگى در دانشگاهها، قرآن به صحنه آيد و حقائق نورانى آن به مردم برسد و پياده گردد، ريشه دارترين زمينه براى آينده سازى و حكومت جهانى مهدى (عج ) پديدار خواهد شد.
2- علم و انديشه و به كار انداختن آن : بدون شك علم و فكر، بسيارى از كارها را آسانتر كرده و بسيارى از راهها را نزديكتر نموده و بسيارى از گرهها را در زمينه هاى گوناگون گشوده است و گاهى راه صد ساله به وسيله علم و دانش يكشبه طى مى شود. براى پيشرفت و زمينه سازى براى حكومت ايده آل جهانى اسلام به رهبرى امام مهدى (عج ) يكى از راههاى محكم ، تحصيل علم و دانش و كاراندازى آن است ، در صورتى كه اين دو بر اساس شناخت و اولويتها و كارهاى مثبت و عادلانه به كار رود. در اين مورد اسلام اكيدا سفارش فرموده ، در اينجا به دو گفتار ذيل از پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم توجه كنيد: (( لكل شيى دعامة هذا الدين الفقه و الفقيه الواحد اشد على الشيطان من الف عابد؛)) هر چيزى ، اساس و پايه دارد، پايه اين دين (اسلام ) فهم و شناخت است ، و موضع گيرى يك مسلمان فهيم و داراى شناخت در برابر شيطان و هر گونه فساد، محكمتر و بيشتر از هزاران مسلمان بدون شناخت است .)) (352) امام على عليه السلام در عبارتى فرمود: ((قوام و دوام دين و دنيا به چهار چيز بستگى دارد: نخست ... به دانشمندى كه دانش خود را به كار اندازد.)) (353) بنابراين بايد همه مسلمانان در تحصيل علوم مختلف و عينيت بخشيدن آن علوم در جامعه تلاش كنند و بدين وسيله زمينه فكرى و علمى را در همه ابعاد براى حكومت جهانى حضرت مهدى (عج ) فراهم سازند.
3- استقامت و پايدارى و شجاعت : در صدر اسلام ، استقامت و پايدارى و شهامت پر توان مسلمانان در برابر تندبادهاى حوادث ، از عوامل پيروزى بود، اينك نيز براى پيروزى در نيل به تكميل اسلام به دست حضرت مهدى (عج ) نياز به صبر و پايدارى است . نمونه هاى صبر و استقامت مسلمانان صدر اسلام در تاريخ بسيار است و نمونه هاى صبر و استقامت در جنگهاى اسلامى به خوبى در روحيه مسلمانان آشكار است ، آنها با كمترين نفر و كمترين ابزار جنگى پوزه بزرگترين ارتش دشمنان را به خاك ماليدند. مثلا جعفر طيار رحمة اللّه برادر امام على عليه السلام در جنگ موته (جنگ با ابر قدرت روم ) با اين كه دو دستش قطع شده بود و نود زخم به بدنش رسيده بود، پرچم را با دو بازوى بريده اش نگه داشته بود و همچنان مى جنگيد. (354) قرآن صد و چهار بار سخن از صبر و استقامت به ميان آورده و در آيه 200 سوره آل عمران مى فرمايد: (( يا ايها الذين آمنوا اصبروا و رابطوا واتقوا اللّه لعلكم تفلحون ؛)) ((اى كسانى كه ايمان آورديد، استقامت كنيد و در برابر دشمنان نيز پايدارى به خرج دهيد و از مرزهاى خود مراقبت به عمل آوريد و از خدا به پرهيزيد شايد رستگار شويد.))
مسلما براى زمينه سازى براى يك حكومت جهانى اجراى اين دستورات نيز لازم و ضرورى است .
4- زهد و رعايت اخلاق و حقوق : رعايت اخلاق نيك نسبت به يكديگر در برخوردها و تمام ابعاد زندگى ، و رعايت حقوق جانى و مالى و عرضى و... كه عاليترين نقش را در جذب ديگران و نفوذ در دلها دارد، از عوامل مهم گسترش اسلام در صدر اسلام بوده است . اخلاق پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم و امامان عليهم السلام و شاگردانشان بسيارى از گردنكشان را به سوى اسلام پر از مهر و صفا جلب كرد و موجب تقويت مسلمانان گرديد. اميرمؤ منان عليه السلام در وصف پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مى فرمايد:
((از پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم پاك و نازنين پيروى كن ، او لقمه دنيا را با اطراف دندان مى خورد (نه اينكه دهانش را پر كند) و دنيا را به چشم (دقيق ) نمى نگريست ، از جهت پهلو لاغر و از جهت شكم گرسنه ترين اهل دنيا بود، مانند بردگان سياه بر روى زمين مى نشست و كفش خود را با دست خود اصلاح مى كرد و لباس خود را با دست خود مى دوختد احيانا بر الاغ برهنه سوار مى شد و از شدت تواضع و فروتنى ديگرى را هم رديف خود مى كرد. يكى از همسرانش پرده اى نسبتا زيبا و داراى نقش و نگار بر در خانه آويخته بود، به آن بانو فرمود: بى درنگ اين پرده رنگارنگ را از در خانه بردار، چرا كه من با نگاه به اين پرده به ياد دنيا و زينتهاى آن مى افتم ... اكنون مرا ببينيد چگونه زندكى مى كنم ، بر اين جامه پوشيده ام چندان وصله زده ام كه از وصله كننده آن شرم دارم ، روزى وصله كننده به من گفت : اين پيراهن پاره را كه ديگر وصله نمى خورد به دور اندازم ، گفتم آهسته باش سبكباران زودتر به سر منزل مقصود مى رسند.)) (355) براستى اگر همه شاخه هاى اخلاق اسلامى رعايت گردد بهترين زمينه سازى معنوى براى ظهور امام زمان عليه السلام خواهد بود.
5- ايمان و توكل به خدا: روحيه قوى و اطمينان قلب و اعتماد به نفس از عوامل سازنده و پيش برنده و زمينه ساز و سوزاننده موانع سر راه است ، يك چنين روحيه و آرامش و استوارى قلب در سايه ايمان به خدا و توكل به او به دست مى آيد كه دعا و مناجات و نماز و روزه تقويت كننده چنين ايمان و توكل است . پس از آنكه مكه به دست ارتش اسلام به رهبرى پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم فتح شد، ابوسفيان كنار ارتش قوى اسلام قدم برمى داشت و مى گفت :
(( ليت شعرى بماذا غلبنى )) ((كاش مى دانستم كه محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم با چه وسيله اى بر من پيروز شد؟ ما كه سازماندهى و تشكيلات و پول و جهاز جنگى و جمعيت داشتيم چطور مغلوب شديم ، ولى پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم با دست خالى بر ما پيروز گرديد.))
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم دست بر دوش او گذارد و فرمود:
(( باللّه غلتك ؛)) ((من به كمك خدا بر تو پيروز شدم .))
آرى ايمان و توكل به خدا است كه اتحاد و انسجام و روحيه قوى مى سازد و كارهاى ناممكن مى كند و مشت خالى را بر تانكها پيروز مى گرداند، به طور قطع مى توان گفت كه نقش ايمان و توكل بر جنگها به مراتب بيش از نقش وسائل و ابزار جنگى و تشكيلات است . و ما نيز بايد در سايه ايمان و توكل به خدا به پيش رويم و فكرا و عملا زمينه ساز آينده درخشان باشيم ، چنانكه مسمانان در صدر اسلام در پرتو ايمان ، به پيروزى هاى معجزه آميز نائل شدند.
6- تعاون و همكارى برادرى اسلامى و رسيدگى به دردهاى اجتماعى و تاءسيس واحدهاى وسيع و پر دامنه در اين زمينه نيز در نوع خود براى انسجام و پيوند و بهم پيوستگى هر چه بيشتر، زمينه ساز آينده درخشان است و نقش اجتماعى مؤ ثرى در پيش برد هدفها دارد. (356) پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: ((مؤ منان در دوستى با مؤ منان ديگر همچون اعضاء يكديگرند كه اگر يك عضو بدرد آيد عضوهاى ديگر نيز ناآرام هستند.)) (357) اگر براستى جامعه ما نسبت به همديگر چنين احساسى مى داشتند پيشرفت بى نظيرى در زمينه هاى مختلف نصيبشان مى شد.
7- برخوردها و روشهاى منطقى با يكديگر: پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم براساس علم و منطق با گروههاى مختلف غير اسلامى مناظره و بحث مى كرد، امام صادق عليه السلام چهار هزار شاگرد در رشته هاى مختلف تربيت مى نمود، و خود شخصا با منكران خدا مى نشست و به بحث و گفتگو مى پرداخت . اين بحثها و تجزيه و تحليلهاى روشنگرانه نقش مؤ ثرى در توسعه اسلام داشت .
قرآن مى فرمايد: ((مردم را به راه پروردگارت با حكمت و پنده هاى نيكو و جدال و بحث و انتقاد دعوت كن .)) (358)
حكمت همان روشهاى استدلالى و منطقى است . موعظه نيك عبارت از اندرزهايى است كه جنبه عاطفى و احساسى دارد. مجادله نيك بحثهاى رو در رو و براساس انصاف و حسن نيت است . حضرت على عليه السلام فرمود: ((طرفداران پنج دين مختلف به صورت گروههاى پنج نفرى به حضور پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم براى بحث و مذاكره آمدند به ترتيب : گروه يهود، سپس گروه مسيحى گروه مادى ، سپس گروه دوگانه پرست ، سپس گروه مشرك به مناظره كردند. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم با كمال متانت سخن آنها را گوش داد و به پاسخ آنها پرداخت ، و اين مناظرات ، سه روز بيشتر طول نكشيد، كه پنج گروه قانع شدند و به اسلام گرويدند، در پايان گفتند:
(( ما راءينا مثل حجتك يا محمد، نشهد انك رسول اللّه ؛)) ((اى محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم ما همچون حجت و استدلال تو هرگز در جائى نديده ايم ، گواهى مى دهيم كه تو رسول خدا هستى .)) (359)
آرى ! اگر براى جذب تحصيل كرده ها و افراد مختلف غير اسلامى با چنين شيوه اى رفتار شود، نقش مؤ ثرى در گسترش اسلام خواهد داشت و همچنين زمينه سازى فكرى حساب شده اى براى آينده درخشان به دست حضرت مهدى (عج ) خواهد بود.
8- توجه به طبقه مستضعف : نوعا انقلابها بر دوش مستضعفين به پيش مى رود، چرا كه مستكبران و سرمايه داران از وضع موجود خود راضيند و نوعا مخالف انقلاب بر مبناى تعاليم الهى و يا طرفدارى از مستضعفان خواهد بود. اسلام هيچگاه روى خوش به مستكبران و طاغوتيان نشان نداده است ، چنانكه در آغاز، حامى پيش برنده اسلام افراد مستضعفى همچون بلال رحمة اللّه ، سلمان رحمة اللّه ، جوبير رحمة اللّه ، خباب رحمة اللّه و عمار رحمة اللّه ، سميه رحمة اللّه و... بوده اند. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به اين گروه از افراد توجه خاصى داشت ، حتى همه اموال همسرش خديجه عليهاالسلام را در اين راه مصرف نمود و خود عملا همچون مستضعفان مى زيست و بيشتر با آنها محشور بود. بهر حال توجه به مستضعفان ، و تاءمين نيازهاى آنها، و برقرارى عدالت اجتماعى و جلوگيرى شديد از استعمار و استثمار و استحمار، يكى ديگر از عوامل زمينه ساز براى حكومت اميد مستضعفان جهان حضرت مهدى (عج ) خواهد بود. در حالى كه اين سطور را مى نويسم : اخبار مى گويد: امام خمينى فرمود: ((من يك لاخ موى گودنشينان را به همه كاخ نشينان نمى دهم .))
9 - اتحاد و انسجام مسلمانان : بدون شك اتحاد نقش اعجازآميزى در پيشبرد اهداف دارد، جمعيت و اتحاد، قدرت را چندين صد برابر و هزار برابر و ميليون برابر مى كند، مثل اتحاد همچون مثل سد عظيمى است كه مبداء بزرگترين نيروهاى صنعتى و آبيارى سرزمينهاى بزرگ و روشنائى شهرهاى زياد مى شود، يك چنين نيروئى بر اثر بهم پيوستن قدرتهاى ناچيز دانه هاى باران بدست آمده است . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
(( المؤ من للمؤ من كالبنيان يشيد بعضه بعضا؛)) ((افراد با ايمان ، نسبت به يكديگر همانند اجزاى يك ساختمان هستند كه هر جزئى از آن ، جزء ديگر را محكم نگاه مى دارد.)) (360)
حال اگر مسلمانان دست به دست هم دهند و با اتحاد و انسجام همه جانبه در محور اسلام حركت كنند، همچون درياى خروشانى خواهند بود كه در برابر امواج سهمگين طوفانها ايستادگى خواهند نمود. براى زمينه سازى حضرت مهدى (عج ) و تشكيل حكومت جهانى ، اتحاد و انسجام مسلمانان نقش اساسى را خواهد داشت و بايد مسلمانان از هر گونه اختلاف فرعى و موسمى پرهيز كنند و در برابر مشترك ، با اتحاد و وحدت و هماهنگى خود بايستند تا بتوانند راه را براى ظهور مصلح كل جهانى هموار سازند. (361)
10- رهبر شايسته : در اسلام به ((ولايت )) اهميت فراوان داده شده است به گونه اى كه اگر آن نباشد هيچ چيز نيست ، بلكه بايد برنامه هاى اسلام تحت نظارت ولايت باشد، و به عبارت ديگر چرخ انقلاب توسط او به گردش در مى آيد، او نشان راه و پيشوا و جلودار امت است ، و همه گروههاى اسلام را در يك خط به پيش مى برد. ولايت يعنى حكومت و سرپرستى دين و دنياى مردم ، كه بسيار مقام پر مسئوليت بزرگى است و تنها افراد شايسته و كامل مى توانند عهده دار آن گردند. همانگونه كه در صدر اسلام رهنمودهاى رهبر شايسته نقش اساسى در پيشبرد داشت ، امروز نيز در راه انتظار حضرت مهدى (عج ) و زمينه سازى براى حكومت جهانى آن حضرت حتما بايد اين خط حفظ گردد، تا مسلمانان در نظم و انسجام خاص تحت رهنمودهاى رهبر شايسته كه امروز از آن به ولايت فقيه تعبير مى شود راه زمينه سازى صحيح را دريابند و با پشتگرمى معنوى خاصى آن را دنبال كنند. و به عبارت روشنتر، نائب و معاون به حق حضرت مهدى (عج ) مسلما به راه مهدى (عج ) نزديكتر و آگاهتر است ، و رهنمودها و سرپرستى او مى تواند نزديكترين و حساب شده ترين شيوه براى رسيدن به حكومت مولى امام زمان عليه السلام باشد، با توجه به اينكه انجام دو وظيفه بزرگ امر به معروف و نهى از منكر انسان را از بى تفاوتى بيرون مى آورد، و وادار مى كند كه حضور فعال در صحنه داشته باشد. به اميد آنكه با به كار بستن اين عوامل كه در راءس عوامل ديگر است بتوانيم همچون مسلمانان صدر اسلام به پيش رويم و جهان را به استقبال حكومت جهانى حضرت مهدى (عج ) سوق دهيم كه خود در مسير انقلاب ، و تداوم انقلاب است كه نهايت آن آينده درخشان و اهتزاز پرچم (( لا اله الا اللّه )) در كل جهان خواهد شد، و همين اميد به آينده روشن نه مبهم و تاريك خود همان عامل درونى و انتظار است كه بايد به صورت علم و عمل در آيد و به نتيجه عينى برسد. بايد توجه داشت كه خود امام قائم (عج ) نيز در انتظار است كه شرايط فراهم شود و خداوند متعال ، اذن خروجش را صادر فرمايد و جهان را از ظلم و فساد رهائى بخشد و به قدرى در اين مورد بى تاب است كه حتى وقت خروج وارد مسجدالحرام مى شود و بين مقام ابراهيم عليه السلام و كعله دو ركعت نماز مى خواند و پشت به حجرالاسود زده ، سپس دستهايش را به سوى آسمان بلند كرده و آنچنان گريه و تضرع مى كند كه به زمين مى افتد و اين است فرموده خدا در قرآن :
(( امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض ؛)) آيا خداى شما كسى است كه دعاى مظطر را اجابت مى كند و گرفتاريها را برطرف مى سازد و شما را خلفاى زمين قرار مى دهد؟ (يا معبودهاى باطل ) (362)
امام صادق عليه السلام فرمود: ((سوگند به خدا ((مظطر)) همان قائم (عج ) است .)) (363)
آرى امام قائم (عج ) اين چنين بى تابانه در انتظار اصلاح و انقلاب جهانى است ، تا جهان را از لوث آلودگيها و جنايات و ستمگريها نجات بخشد.
11- لزوم برنامه ريزى مى دانيم كه مساءله مهدى موعود(عج ) يك مساءله عادى و سطحى و اقليمى و احتمالى نيست ، بلكه مسئله بسيار مهم جهانى و عميق و واقعى است كه تقريبا در همه اديان و در همه جا و در همه زمانها در راءس مسائل مهم عقيدتى و سياسى است و در اسلام به عنوان يك اصل استوار و خلل ناپذير مطرح مى باشد، و از آن به ثمره و نتيجه قيام تمام پيامبران و رسولان و رهبران الهى ياد مى گردد، و نهضت جهانى حضرت مهدى (عج ) با عنوان اميد پيامبران و رسولان و مستضعفان تاريخ و وصول به اهداف عالى انسانى در همه ابعاد و... خوانده مى شود. حال كه چنين است بايد مساءله را جدى گرفت ، در طول تاريخ در اين باره حرف زياد زده اند ولى براى وصول به اين هدف بايد همت كرده و آن هم همتى عميق ، همه جانبه در كل جهان ، و هميشگى ، و در عمل . با مطالعه و بررسى آيات و روايات مربوط به نهضت و ظهور امام زمان عليه السلام به دست مى آيد كه مساءله وصول به اين ظهور مساءله راحت طلبى نيست و با يك يا چند قيام و قعود به دست نمى آيد بايد در راه آن عرقها و خونها ريخته شود. (364) از طرفى اين مساءله داراى ابعاد گوناگون است ، مانند ابعاد فرهنگى ، اقتصادى ، سياسى ، مكتبى ، نظامى و خلاصه آميخته با مساءله دين است ، همانگونه كه دين حقيقى يك مجموعه عميق و اهرم قوى و همه جانبه براى رشد در همه ابعاد است ، مساءله قيام مصلح جهانى حضرت مهدى (عج ) كه در هر زمانى مطرح بوده و در هر دينى از آن به نوعى سخن به ميان آمده و در اسلام از آن به عنوان يك اصل مهم انقلابى ياد مى شود داراى ابعاد گوناگون است . عناصراصلى برنامه ريزى قيام و ظهور بر همين اساس بايد براى تحقيق آن يك برنامه ريزى حساب شده و جامع در سطح كل جهان صورت گيرد. با توجه به اهميت فوق العاده آن بايد در اين برنامه ريزى ، امور بسيار به طور عملى و جدى و حساب شده تعقيب شود كه ما در اينجا امور نهگانه زير را كه پايه هاى اصلى اين برنامه ريزى است و بايد به همت مسلمانان تحقق يابد تا زمينه ساز ظهور خاطرنشان مى كنيم :
1- هدفدارى : يكى از عوامل پيروزى ، داشتن هدف است به ويژه هدفى عالى و تاءمين كننده تمام ابعاد سعادت بشر در مورد مصلح آينده حضرت مهدى (عج ) تمام پيامبران و امامان و كتب آسمانى و اديان حقيقى ، خبر از ظهور او را در آخرالزمان داده اند، و اين عقيده در اسلام جزء بافت و اركان اسلام است ، بر همين اساس ، هدف مشخص و غير مبهم است ، و بروز نهضتها و قيامها براى رسيدن به اين هدف ، كوركورانه و مبهم نيست . امام خمينى قدس سره در يكى از سخنان خود كه در روز نيمه شعبان 1360 شمسى ايراد نمود فرمود: ((بايد خودمان را مهيا كنيم از براى آمدن آن حضرت ، من نمى دانم اسم رهبر روى ايشان بگذارم ، بزرگتر از اين است ، نمى دانم بگويم كه شخص اول است ، براى ان كه دومى در كار نيست ايشان را نمى توانم ما با هيچ تعبيرى تعبير كنيم ، الا همين كه (مهدى موعود ((عج )) ) هدف دار بودن اين عقيده را مشخص مى كند، و هدف است كه قيامها را خط و جهت داده و از سرنگونى در مى آورد و به راه صاف و راست رهنمون مى نمايد، بنابراين بايد در اين برنامه ريزى به اين هدف توجه گردد.
2- توجه به جهانى بودن ظهور: پايه دوم اين برنامه ريزى اين است كه ظهور و امامت امام زمان عليه السلام مربوط به كل جهان است ، و پس از ظهور اسلام حقيقى با تمام ابعادش در همه جهان بدست با كفايت آن حضرت در سطح جهان حاكم و پياده مى شود. امام صادق عليه السلام فرمود:
(( اذا قام القائم لا يبقى ارض الا نودى فيها شهادة لا اله الا اللّه و ان محمدا رسول اللّه )) ((وقتى كه قائم (عج ) قيام كرد، هيچ نقطه اى از زمين نيست مگر اين كه آواى توحيد و پذيرش رسالت پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم در آن بلند است .)) (365)
بنابراين در اين برنامه ريزى بايد همه جهان با انواع فرهنگ ها و سنتها و انحرافات و عقايد گوناگون را در نظر گرفت و طرحى جامع براى براندازى همه فسادها و انحرافات همه جهان ، كه از آن گاهى تعبير به صدور انقلاب اسلامى مى شود ارائه داد. با توجه به اين كه جهان همچون حلقه هاى زنجير در شؤ ون مختلف به هم ارتباط دارد و همين ارتباطات تاءثيرات مثبت و منفى نسبت به همديگر دارند، اگر ما نقطه اى را از انحراف بيرون آورديم كافى نيست چرا كه خواه ناخواه تاءثيرات اطراف اين نقطه ، مانع وصول به هدف در آن نقطه خواهد شد.
3- جهش و انقلاب : همان گونه كه از نام انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج ) پيدا است بايد براى وصول به اين انقلاب به صورت انقلابى كار كرد، با ميانه روى و محافظه كارى و خط ليبرالى نمى توان به اين هدف بزرگ رسيد، چرا كه پر واضح است براى برنامه ريزى يك چنين انقلاب عظيمى كه موانع بسيارى سر راه دارد، بايد جهاد كرد، جهادى پى گير و بزرگ ، و تبديل انحرافات عقلى و عملى و اخلاقى به اعتدال و صراط مستقيم ، كه يك تحول بى نظير و عظيمى است چنين تحولى با ميانه روى و محافظه كارى ، به دست نمى آيد. بنابراين بايد حركتهاى اين نهضت ، اسلامى و مكتبى باشد، و از حركتهاى غيرمكتبى چنين تحولى ميسر نيست . چنانكه در روش انبياء و پيامبران الهى عليهم السلام از جمله پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلم به خوبى اين انقلاب و جهش را در سطح محدود خودشان مى بينيم ، البته چنانكه خواهيم گفت اين مطلب به اين معنا نيست كه ما در اين كار عجله كنيم و سطحى به پيش رويم . قابل توجه اينكه طبق بعضى از روايات ، آن حضرت در روز عاشورا قيام مى كند. (366) و به فرموده امام صادق عليه السلام در شب بيست و سوم ماه رمضان بنام آن حضرت ندا شود و روز عاشورا قيام كند. (367) دقت در اين نكته كه در روايات اسلامى وارد شده در شب تولد امام زمان عليه السلام زيارت امام حسين عليه السلام را بخوايند، با توجه به محتواى اين زيارت و ارتباط اين دو، نتيجه مى گيريم ، كه مساءله راحت طلبى در كار نيست بلكه مساءله قيام و انقلاب و شهادت طلبى و جهاد تا سر حد شهادت و نفرت شديد از دشمن است و بايد با چنين روشى خود را به امام زمان عليه السلام نزديك كنيم ، در اينجا نقل اين روايت بجا است ، امام صادق عليه السلام در ضمن حديثى فرمود:
(( اذا قام قائمنا سقطت التقية و جرد السيف و لم ياءخذ من الناس و لم يعطهم الا بالسيف ؛)) ((وقتى كه قائم (عج ) ما قيام كند تقيه برداشته شود و شمشير كشيده گردد و با مردم (متمرد) در داد و ستد جز شمشير (حكومت ) در ميان نباشد.)) (368)
4- پيشرفت عميق و استوار: در برنامه ريزى لازم است ، توجه كامل شود كه در تمام ابعاد به طور صحيح و عميق و استوار به پيش رفت و واحدهاى اين بناى عظيم را از اساس و شالوده درست و محكم و خلل ناپذير ساخت و به همين ترتيب رگه هاى ديگر اين بنا با استوارى به پيش رود و گرنه كوچكترين طوفانى آن بنا را ويران خواهد كرد، بنابراين نبايد در اين كار عظيم ، عجله كرد و به عبارت ديگر بايد هر چه مى توانيم بر كيفيت كار توجه كنيم ، نه كميت بدون كيفيت . در اينجا بد نيست به يك فراز تاريخى عجيب ((كه مى توان از آن درس نيكى گرفت گر چه از بيگانگان است )) اشاره كنيم . در جنگ جهانى دوم وقتى قواى متحدين (آلمان ، ايتاليا، ژاپن ) فرانسه را كه جزء قواى متفقين (انگليس ، آمريكا، شوروى ) بود شكست دادند، و در جولاى سال 1940 ميلادى انگلستان در ميدان نبرد جهانى با دشمن پيروزمند، تنها ماند، در پاريس كنفرانس سرى بين سه نفر از سران جنگ جهانى يعنى چرچيل (رهبر انگلستان )، هيتلر (رهبر آلمان ) و موسولينى (رهبر ايتاليا) در قصر ((فونتن بلوى )) به وجود آمد. در اين كنفرانس هيتلر به چرچيل گفت : حال كه سرنوشت جنگ معلوم است و بزرگترين نيروى اروپا و متفق انگليس يعنى فرانسه شكست خورده است ، براى جلوگيرى از كشتار بيشتر، بهتر است انگلستان قرارداد شكست و تسليم را امضاء كند تا جنگ متوقف شود و صلح به جهان بازگردد. چرچيل در جواب گفت : بسيار متاءسفم كه من نمى توانم چنين قراردادى را امضاء كنم ، زيرا هنوز انگلستان شكست نخورده است و شما را فاتح نمى شناسم . هيتلر و موسولينى از اين گفتار چرچيل عصبانى مى شوند، به تندى با او برخورد مى كنند، چرچيل با خون سردى مى گويد: عصبانى نشويد، انگليس به شرطبندى ، خيلى اعتقاد دارد، آيا حاضريد براى حل قضيه با هم شرط ببنديم ؟ در اين شرط هر كه برنده شد بايد بپذيرد كه فتح با او است . سران فاشيست (هيتلر و موسولينى ) با خوشروئى اين پيشنهاد را قبول كردند، در آن لحظه هر سه نفر در جلو استخر بزرگ كاخ نشسته بودند. چرچيل گفت : آن ماهى بزرگ را در استخر مى بينيد هر كس آن ماهى را تصاحب كند برنده جنگ است ، هيتلر فورا پارابلوم خود را از كمر كشيد به اين سو و آن سوى استخر پريد و شروع به تيراندازى هاى پياپى به ماهى كرد ولى سرانجام بى نتيجه و خسته و درمانده بر صندلى خود نشست ، و به موسولينى گفت حالا نوبت تو است . موسولينى لخت شد و به استخر پريد، ساعتى تلاش و تقلا كرد، او نيز بى نتيجه و درمانده بيرون آمد و بر صندلى خود نشست . همين كه نوبت به چرچيل رسيد، صندلى راحت خود را كنار استخر گذاشت ليوانى به دست گرفت ، در حالى كه با تبسم سيگار برگ خود را دود مى كرد شروع به خالى كردن آن استخر نمود. رهبر آلمان و ايتاليا كه مى خواستند ببينيد نخست وزير سالخورده و چاق و سنگين انگلستان در برابر آنان چه تاكتيكى جهت صيد ماهى پيش خواهد گرفت ، وقتى او را در چنين وضعى ديدند با تعجب پرسيدند: چه مى كنى ؟ چرچيل گفت : من عجله براى شكست ندارم با حوصله ، اين روش مطمئن خود را ادامه مى دهم ، سرانجام پس از تمام شدن آب استخر، بى آنكه صدمه اى به ماهى بخورد صيد از من خواهد بود. (369) اين واقعه عجيب گر چه از بيگانگان است ولى مى توان از آن اين درس را آموخت كه : براى وصول به هدف آن هم هدف بزرگ نبايد عجله كرد و سطحى به پيش رفت ، بلكه بايد با برنامه ريزى عميق و اطمينان بخش هر چند دراز مدت و در عين حال با كمترين ضايعات كار را ادامه داد، و اين كار نياز به طرح هاى بسيار استوار و محكم خواهد داشت . البته تحقق چنين امر مهمى نياز به طول زمان دارد، از اين رو خداوند متعال به حضرت مهدى عليه السلام طول عمر عنايت فرموده است (دقت كنيد) تا آمادگى در مردم جهان پيدا شود. (370)
5- اخلاص : براى پيشروى و دست يازى به مقدمات ظهور، هيچ عاملى در كاربرد امور، و پيمودن پله ها و پشت سرگذاشتن موانع مانند ((اخلاص )) در كار نيست ، اخلاص ، در كارها روح و نشاط مى بخشد، و به طور اتوماتيك بدون دردسر، چرخهاى عظيم موتورهاى انقلاب را به حركت در مى آورد، اخلاص انسان را به آخرين درجه آمادگى و اراده قاطع و طبيعى بودن بدون منت كه همان انتظار ظهور است سوق مى دهد، خداوند متعال پشتيبان افراد مخلص است ، شيطان و هوسهاى نفسانى كه ضررها و ضربات سختى بر رشد انسانها وارد مى آورند از افراد مخلص دورند. (371) آزاد انديشى واقعى در سايه اخلاص به دست مى آيد، توكل به خدا و اعتماد به نفس ، و عزت و شرافت كه هر يك عاملى براى دستيابى به مقدمات ظهور حضرت بقية اللّه (عج ) است در پرتو اخلاص ، جان مى گيرند و تحقق مى يابند. در روايتى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم :
((هر بنده اى چهل روز در راه خدا مخلصانه قدم برداشت خداوند درد و درمان را به او نشان مى دهد و ريشه هاى حكمت و دانش را در دلش استوار مى سازد.)) (372)
امام صادق عليه السلام در سخنى فرمود: (( اذا كان مخلصا لله اخاف اللّه منه كل شيئى حتى هوام الاءرض و سباعها و طير السماء؛)) ((هر گاه مؤ منى كارها را تنها براى خدا انجام دهد، خدا همه چيز حتى جنبدگان و درندگان زمين و پرندگان آسمان را از او مى ترساند.)) (373)
بنابراين در اين برنامه ريزى بايد اخلاص در كارها سرلوحه برنامه ها قرار گيرد.
6- تخصص و تعهد: تخصص و تعهد و به عبارت ديگر علم و ايمان ، و توسعه دادن به اين دو در همه ابعاد زندگى ، بهترين زمينه ساز براى فراهم شدن ظهور امام زمان عليه السلام است ، و اين دو همچون دو بال پرنده اند كه آن پرنده با آن دو بال به پرواز در مى آيد، اگر هيچيك از اين دو نباشد، پروازى نيست و اگر يكى باشد و ديگرى نباشد باز نتيجه بخش نيست چرا كه با يك بال نمى توان پرواز كرد. تخصص بدون تعهد، مثالش در اين شعر مثنوى مولوى آمده : تيغ دادن در كف زنگى مست
به كه آيد علم ، ناكس را بدست
تعهد بدن تخصص نيز در بسيارى اوقات به جاى پيشرفت بر مشكلات كار مى افزايد و احيانا خسارت ناپذيرى بر انسان وارد مى سازد و مثالش همچون ماشينى است كه بدون چراغ در بيابان هولناك و پر فراز و نشيبى حركت مى كند كه جز سقوط و سرگردانى نتيجه اى ندارد.
پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: (( من عمل على غير علم كان ، ما يفسد اكثر مما يصلحه ؛)) ((كسى كه بدون علم و دانش كارى انجام مى دهد، ضرر و زيان آن بيش از نفع آن است .)) (374)
از سخنان اميرمؤ منان على عليه السلام است كه فرمود: ((كمر مرا دو گروه شكستند: 1 دانشمندان منحرف 2 مردم نادان )) (375)
قرآن مجيد در يك آيه ، پيشروى و پيمودن درجات عالى و پيروزى را در سايه تخصص و تعهد (علم و ايمان ) هر دو دانسته و مى فرمايد:
(( يرفع اللّه الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات ؛)) ((خداوند از شما، آنان را كه ايمان آوردند و تحصيل علم و دانش كردند، چندين درجه بر ديگران برترى مى بخشد.)) (376) با توجه به اينكه علم و شناخت ، انسان را به عوامل رشد و ترقى و دستورات حياتبخش و سازنده مكتب حركت آفرين و غنى اسلام آگاه مى سازد، و تعهد و ايمان ، آن عوامل را اجراء مى نمايد.
7- مانع شناسى : اكثرا حركت فراهم مى شود، ولى موانع سر راه ، چرخهاى آن عوامل را از حركت باز مى دارد، بايد موانع را بشناسيم تا آنرا از سر راه برداريم ، مثلا انحطاط مذهبى و اخلاقى ، عدم استفاده از علوم گوناگون و عفلت از وضع زمان ، اختلاف و تفرق ، كارهاى اساسى و اصلى را فداى امور جزئى و فرعى كردن ، مقدم داشتن منافع شخصى بر منافع عمومى و... از موانع سر راه است ، حتما به اين جهت نيز بايد در برنامه ريزى توجه گردد، همه پيامبران و اولياء خدا عليه السلام آرزو داشتند كه به هدف برسند ولى موانع سر راه مانع وصول آنها به هدف عاليشان شد، شايد يك فلسفه اينكه خداوند عمر حضرت مهدى (عج ) را طولانى كرده اين باشد كه در اين مدت موانع شناخته گردند و از سر راه برداشته شوند. بر همين اساس است كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
(( العامل على غير بصيرة كالسائر على غير طريق و لا تزيد سرعة الا بعدا)) ((عمل و حركت بدون بصيرت و شناخت مانند حركت در غير راه اصلى است و سرعت در اين راه جز دورى بيشتر از هدف ، نتيجه ديگرى ندارد.)) (377)
8- هشيارى و هوشمندى : يك فرد با ايمان بايد ((كيس )) و هوشيار باشد و به جاى دو چشم با چهار چشم اطراف خود را ببيند و كاملا مراقب باشد، كه از ناحيه دشمن غافلگير نگردد، و به طور خلاصه مؤ من در اين دنيا بايد خود را همواره در جبهه مقدم جنگ با دشمن ببيند و مواظب باشد كه اگر دشمن از در رفت ، از پنچره وارد نشود، اگر در جبهه نظامى شكست خورد در جبهه اقتصادى پيروز نشود و... به عنوان مثال ؛ حكومت عثمانى يك حكومت مقتدر اسلامى بود، هيچ قدرتى را ياراى مقابله با آن نبود ولى بر اثر عدم هشيارى و به خاطر غفلت و غوطه ور شدن در امور گذرا و مادى ، آنچنان غافلگير شد كه با يك پيش آمد يعنى جنگ جهانى دوم از هم پاشيد و به چندين قسمت تجزيه شد و در نتيجه در مارس 1925 ميلادى اسلام به معنى يك قدرت آشكار سياسى و اجتماعى و كانون مشتعل از انديشه ها و احساسهاى نو و نيرومند زائيده از صحنه حوادث جهان رخت بر بست و از ميدانهاى گرم كار و پيكار به گوشه سرد و آرام خزيد و رفته رفته راه سقوط و تفرق را پيش گرفته ، نه تنها در جبهه نظامى و سياسى شكست خورد بلكه اسلام جوشان و خروشان و حركتزا و جنبش آفرين در ميانشان به اسلام فرسوده و بى روح در آمد، دشمنان از فرصت استفاده كرده و به پيش تاختند. (378) در اين راه بايد از عوامل بازدارنده و غافل كننده مانند سنت گرائى و گذشته نگرى غلط، شخصيت گرائى ، پيشداورى و گم بودن ، عجب و خودبينى كه پيروى از هوس هاى نفسانى ، تكيه بر حدس و گمان ، وابستگى ها و...، به شدت پرهيز كرد. اين مطلب مهم را رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم در يك عبارت كوتاهى فرموده است :
(( و لو لا كثير كلامكم و تمريج فى قلوبكم لراءيتم و ارى و سمعتم ما اسمع ؛)) ((اگر زياده روى در سخن شما (شعار تو خالى )، هرزه چرانى در دل شما (پر كردن ذهن از امور واهى ) نبود هر چه من مى بينم شما هم مى ديديد و هر چه من مى شنوم شما هم مى شنيديد.)) (379)
9- دورنمايى از امكانات عظيم دنياى اسلامى و نتيجه بحث :
در اينجا با توجه به مطالب ياد شده درباره امكانات مسلمانان فعلى دنيا به طور فشرده ، سخنى به ميان مى آوريم كه اگر به راستى اين امكانات براى يك برنامه ريزى جامع و حساب شده در جهت اجراى اسلام كه زمينه سازى ظهور حضرت مهدى (عج ) است به كار گرفته مى شد چقدر مثمر ثمر و نتيجه بخش بود! امكانات مسلمانان را از چند جهت مى توان بررسى كرد:
الف : از جهت نيروى انسانى و اتحاد: امروز حدود يك ميليارد نفر مسلمانان در دنيا زندگى مى كنند و يك چهارم جمعيت كرده زمين را تشكيل مى دهند و حدود 47 كشور مستقل دراند، و در بسيار از كشورها هم داراى نيروى عظيم مى باشند، مثلا هندوستان يك كشور اسلامى نيست ولى داراى يكصد و پنجاه ميليون مسلمان است و در شورويى (سايق ) شصت تا هفتاد ميليون مسلمان وجود داشت و در ساير كشورها نيز تعدادشان بسيار زياد است . اگر اينها متحد شوند، هيچ قدرتى در دنيا بدون جلب رضاى اينها نمى تواند حاكم باشد، با توجه به اينكه اگر نفوس يك ميليارد مسلمان بوسيله عقيده به اسلام ، مرتبط گردد چه قدرت عظيمى به وجود خواهد آمد! و با توجه به اينكه در دنياى امروز قدرتهايى كه وجود دارد، يكى از آن قدرتهاى ماركسيسم است كه در كشورهاى ماركسيستى هستند، كه با فروپاشى آن در شوروى ، از هم پاشيدند، و آنها كه باقى مانده اند، اگر تحت اين عنوان با هم متحد شوند، چه مى توانند بكنند، با اينكه بين آنها نيز تفرقه شديد است ، كمونيستهاى چين و كمونيستهاى شوروى سابق را تكفير مى كنند و به عكس ... يكى از قدرتهاى ، قدرت مسيحيت است ، مى گويند در دنيا بيش از يك ميليارد مسيحى وجود دارد، اما مسيحى ها هم با هم اختلاف شديد دارند، نيروى عظيم پروتستان ، اصلا كاتوليكها را قبول ندارند، به علاوه مكتبشان يك مكتب زاينده و حركت بخش نيست ، يهوديها در دنيا حدود ده ميليون يا پانزده ميليون نفر مى باشند كه از تفرقه شديدى برخوردارند. بودائيها زياد هستند، ولى يك تيپ خاصى مى باشند و داعيه اجتماعى و سياسى ندارند، سيكها نيز چيزى نيستند، تنها قدرت عظيمى كه تحت پوشش آئين حركت آفرين اسلام بى بديل و رقيب مى ماند، مسلمانان هستند، اگر اينها يك جريان خوب اجتماعى براى خود درست كنند، از ساخت حساسترين اسلحه هاى اتمى و سفينه هاى فضانوردى تا ساخت سوزن سنجاق براى خوشان امكان متخصص داشتن و تكنيك در سطح عالى وجود دارد... بسيارى از همين مغزهاى اسلامى ، مراكز صنعتى اروپا و آمريكا را مى گردانند، به آنجا رفته اند و مانده اند و فسيل شده اند. و در مجامع بين المللى ، مسلمانان 45 46 راءى مستقل دارند، كه اگر هر نفرشان بتوانند يك راءى از كشورهاى ديگر را به دست آورند داراى 90 راءى خواهند شد هيچ بلوكى در دنيا نيست كه آن همه راءى داشته باشد. قدرتهاى غير اسلامى ، به عنوان يك قدرت نيرومند وجه مشتركى ندارند كه آنها را به هم پيوند دهد، ولى اسلام با عنوان ((حبل اللّه )) (رابط دينى خدا) همه را به هم پيوند مى دهد، و از قطرات باران سيل بنيان كن جارى مى سازد.
ب : امكانات جغرافيائى دنياى اسلام : اسلام داراى امكانات جغرافيايى عظيمى است كه با هيچ قدرتى در دنيا قابل مقايسه نمى باشد، خليج فارس و تنگه هرمز، دو طرفش در دست مسلمانان است ، دو طرف كانال سوئز، در دست مسلمانان است ، يك طرف جبل الطارق در دست مسلمانان است ، عبور از اقيانوس هند بدون جلب رضايت مسلمانان ممكن نيست ، اقيانوسيه در دست مسلمانان است ، و در جنوب آفريقا مهمترين خط كشتيرانى دنيا وجود دارد، اگر مسلمانان مايل نباشند، عبور در آن ممكن نيست ، يك طرف دريا استراتژيكى مديترانه در دست مسلمانان است ، تنگه دارانل و بسفور هم در دست مسلمانان است و...
ج : امكانات اقتصادى دنياى اسلام : وضع اقتصادى مسلمانان در حدى است كه تنها در اوپك حداقل 40سوخت دنيا از ناحيه مسلمانان تاءمين مى شود، و اگر اين امر نباشد دنيا خاموش مى گردد، قاره آفريقا (كه 70 آن مسلمانان هستند) انبار باروت اروپاست ، اگر اين انبار را ببندند اروپا خفه مى شود و نمى تواند ادامه زندگى دهد. مثلا ژاپن يكپارچه به دنياى اسلام وابسته است و اگر دو ماه رابطه اش را با دنياى اسلام قطع كند به يك جزيره سرد و خاموش تبديل مى شود. (380) كوتاه سخن اينكه : دنياى اسلام بدون نياز اقتصادى به دنياهاى ديگر مى تواند ادامه زندگى دهد اما دنياهاى ديگر بدون نياز به دنياى اسلام نمى توانند ادامه زندگى دهند. ما با سران حكومتهاى اسلامى كه خود را فروخته اند حرفى نداريم ، با ملتهاى مسلمان حرف مى زنيم ، اگر براستى آنها با نهضت خود و با تشكيل كنفرانسهاى جدى و عميق آن همه امكانان را براى تحقق آرمان اسلامى بكار گيرند و با تشكيل كنفرانسهاى جدى و عميق و برنامه ريزيهاى دقيق در جهت حكومت جهانى تحت رهبرى يك مصلح عادل و عالم حركت كنند، آن وقت است كه دنيا آماده ظهور حضرت مهدى (عج ) خواهد شد و همه آن چيزهايى كه ناممكن تصور مى كرديم ، ممكن مى شود و تحقق مى يابد. به اميد يك چنين تحول عظيم و به كارگيرى امكانات دنياى اسلام تحت فرماندهى عظيم و وسيع اسلام .
نشانه هاى عالى انتظار دوازده نشانه بعضى از علماى بزرگ براى درجه عالى انتظار با استفاده از روايات ، دوازده نشانه ذكر كرده و نشانه دوازدهم را چنين شرح مى دهند. از علامات انتظار مهيا بودن براى ورود محبوب است و مهيا بودن به چند چيز است . 1- عزم حقيقى بر يارى و متابعت آن حضرت 2- متصف شدن به صفات نيك اخلاقى و دورى از هر گونه آلودگى اخلاقى آئينه شو جمال پرى طلعتان طلب
جاروب كن تو خانه و پس ميهمان طلب
3- مواظبت در اطاعات و انجام واجبات و مستحبات و ترك محرمات و مكروهات 4- تهيه سلاح 5- مرابطه و مرزدارى 6- مواظبت در خواندن عهدنامه بزرگ و كوچك (كه در كتاب زادالمعاد مذكور است ) (381) ظلم نكردن و اعانت به ظلم نكردن و هشيارى و توجه و شناخت افراد نيرنگ باز و توطئه نيز از جمله امورى است كه بايد به آن توجه داشت .
رعايت حقوق برادران از مهمترين امور در زندگى محبان و منتظران قائم (عج ) رعايت حقوق برادران و مسلمانان است . در اين باره بهتر است پاى سخن پر مغز و دلنشين حضرت امام صادق عليه السلام و امام باقر بنشينيم . امام باقر عليه السلام به جابر جعفى رحمة اللّه فرمود: ((اى جابر آيا كسى كه ادعاى تشيع مى كند، براى او اين قول كه دوست اهل بيت عليهم السلام هستم كافى است ؟ سوگند به خدا شيعه ما نيست مگر كسى كه پرهيزكار بوده و اطاعت از خداوند كند، شيعيان ما را به اين صفات بشناسيد: تواضع ، خشوع امانت دارى ، بسيار در ياد خدا بودن ،اهل نماز و روزه بودن ، احترام به پدر و مادر كردن ، مهربانى كردن به همسايگان مستمند و بدهكار و يتيمان ، راستگو بودن ، آنها تلاوت قرآن مى كنند، و زبانشان را كنترل مى نمايند، و براى خودشان در همه چيز امين هستند...))
(( اى جابر! ((ما نتال و لا يتنا الا بالعمل و الورع ؛)) به ولايت و دوستى ما جز از راه عمل و پرهيزكرى نمى توانى برسى .)) (382)
امام باقر عليه السلام روزى به يكى از يارانش به نام سعيد بن حسن رحمة اللّه فرمود: ((آيا در ميان شما اين روش هست كه كسى از شما به حضور برادر دينى اش برود دست در جيب او كند و به اندازه احتياج خود از آن ، پول بردارد و صاحب پول از آن جلوگيرى نكند؟ سعيد عرض كرد: نه چنين كسى را سراغ ندارم . امام باقر عليه السلام فرمود: بنابراين اخوت و برادرى در كار نيست . سعيد عرض كرد: آيا در اين صورت ما در هلاكت هستيم ؟ امام عليه السلام فرمود: عقل اين مردم هنوز تكميل نشده است . (383) (يعنى تكليف به حساب اختلاف درجات عقل ، مختلف مى شود.) امام صادق عليه السلام در ضمن گفتار مى فرمايد:
(( ما اقل و اللّه من يتبع جعفرا منكم ، انما اصحابى من اشتد ورعه و عمل لخالقه و رجا ثوابه فهؤ لاء اصحابى ؛)) ((سوگند به خدا چقدر پيروان جعفر از شما كم شده اند، بدانيد كه ياران من كسانى هستند كه در پاكى و پرهيزكارى محكم باشند، و كارهايشان را براى خدا انجام دهند و اميد به پاداش خدا داشته باشند، اينها اصحاب و ياران من هستند.)) (384)
در مورد حقوق برادران دينى به حديث جالب و جامع ذيل كه امام صادق عليه السلام براى يكى از يارانش (معلى بن خنيس ) در موارد هفتگانه زير شرح داده اند توجه كنيد: معلى بن خنيس رحمة اللّه مى گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم حق مسلمان چيست ؟ فرمود: ((هفت حق واجب است كه اگر يكى از آنها را تباه كند از ولايت و اطاعت خداوند خارج شده و خداوند از او بهره (طاعت و بندگى ) ندارد. عرض كردم آنها چيسيت ؟ فرمود: من بر تو نگرانم ، مى ترسم آنها را تباه سازى و بدانى و عمل نكنى . عرض كردم : (( لا قوة الا باللّه )) (نيرويى جز از خدا نيست ) فرمود: آشانترين آنها اين است كه : 1- آنچه را براى بردار مسلمانت دوست بدارى كه خود دوست مى دارى ، و نپسندى براى او آنچه را كه براى خود نمى پسندى . 2- از خشمگين كردن برادر مسلمانت (يا از خشم ) دورى كنى ، و آنچه را كه مورد رضايتش است انجام دهى و او امرش را اطاعت كنى . 3- با جان و مال و زبان و دوست و پاى خود او را يارى كنى . 4-چشم و راهنما و آئينه او باشى . 5- تو سير نباشى و او گرسنه ، تو سيراب نباشى و او تشنه و تو پوشيده نباشى و او برهنه . 6- اگر داراى خدمتكار باشى و بردار مسلمانت خدمتكار نداشته باشد، بر تو واجب است كه خدمتكارت را بفرستى تا لباسهاى او را بويد و غذايش را آماده كند و فرشش را بگستراند. 7- او را از مسئوليتهاى سوگندهايش رهاسازى ، دعوتش را اجابت كنى ، در بيمارى او را عيادت نمائى ، بر جنازه اش حاضر شوى ، اگ دانستى كه او حاجتى دارد در اداى حاجب او شتاب كنى ، تاءخير در رواى حاجت او نكنى كه او اظها آن كند، بلكه زودتر به رفع نيازش بپردازى ، سپس امام صادق عليه السلام گفتارشان را با اين جملات پايان دادند.
(( فاذا فعلت ذلك و صلت ولايتك بولايته و ولايته بولايتك ؛)) ((وقتى كه چنين كردى دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پيوند داده اى .)) (385)
در اينجا اين فصل را با حديث عرفانى ذيل پايان مى بريم . حضرت موسى بن عمران عليه السلام به خدا عرض كرد:
((پروردگارا آيا كسى را مثل من گرامى داشته اى آنجا كه سخن خود را به من شنوانده اى ؟ خداوند فرمود: ((بدانكه براى من بندگانى هست كه در آخرالزمان مى آيند، آنها به من از نسبت به تو نزديكترند، زيرا من با او با واسطه بودن هفتاد هزار پرده حجاب سخن مى گويم ولى هر گاه (بنده من در آخرالزمان ) روزه بگيرد، و بر اثر روزه لبهايش سفيد و رنگش زرد گردد اين هفتاد هزار پرده را هنگام افطار آنها برمى دارم .)) (و اين چنين به آنها نزديك مى شوم ).)) (386) روزى كه سر از پرده برون خواهى كرد
دانم كه زمانه را زبون خواهى كرد
گر زيب و جمال از اين فزون خواهى كرد
يا رب چه جگرها است كه خون خواهى كرد
نتيجه اينكه علاقمندان و ياران امام مهدى (عج ) بايد كاملا خود را وظيفه شناس و پايبند به اسلام و متعهد و مسؤ ول بدانند، و همواره مراقب احوال و كارهاى خود باشند، و از انحرافات دورى جسته و پناه به خداوند ببرند و مو به مو احكام اسلام را عمل نمايند، تا شايستگى سربازى آن حضرت را پيدا كنند.
مبارزه و جهاد و ياد خدا و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم ياران و منتظران مهدى (عج ) به خصوص بايد به امر به معروف و نهى از منكر و جهاد و مبارزه با انحرافات و دشمنان و آگاهى از جريانات جهان ، اهميت خاصى بدهند و همواره در صحنه حضور داشته باشند. بدانند كه بزرگترين و مهمترين عامل نهضت امام حسين عليه السلام عامل امر به معروف و نهى از منكر بوده است . و بدانند كه در بررسى جهاد و جنگهاى پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلم چنين به دست مى آيد كه در طول تاريخ بشر هيچكس و هيچ ژنرالى مانند پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلم با دشمن نجنگيده است (منظور وسعت و دامنه جنگ نيست بلكه منظور اشتغال به كار جنگ است ). در اين بررسى مى بينيم پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم در حدود 5/7 سال كار جنگى (در ده سالى كه در مدينه بود) در اين مدت 64 يا 65 فعاليت جنگى دارد كه اگر بر روزها تقسيم كنيم هر 45 روز يا 50 روز يك لشكركشى مى كند. عثمان بن مظعون كه انزوا و عبادت در گوشه و كنار كوهها را اختيار كرده بود، به پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم عرض كرد: دلم مى خواهد بيابان گرد باشم ، و كنار كوهها به عبادت مشغول شوم ، پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
(( لا تفعل فان سياحة امتى الغزوة و الجهاد؛)) ((چنين نكن ، سياحت و بيابانگردى امت من جنگ و جهاد است .)) (387) و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: ((كسى كه جنگجوئى را تجهيز كند هر چند به اين اندازه كه نخى در سوراخ سوزن او كند خداوند گناهان گذشته و آينده او را مى آمرزد.)) (388)
و نيز فرمود: (( نگهبانى يك شب در راه خداوند، بهتر است از عبادت هزار شب ، كه روزش را انسان روزه بگيرد.)) (389)
علاقمندان و ياوران حضرت مهدى (عج ) هيچگاه نبايد خدا و محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم و آلش عليهم السلام و روش پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و امامان عليهم السلام را فراموش كنند، بلكه بايد همواره آنها را در نظر داشته باشند. در گفتارى پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: ((هر گروهى كه در مجلسى اجتماع كنند ولى در آن ياد خدا نكنند و درود بر پيامبرش نفرستند آن مجلس حتما، مايه حسرت ، و زر و وبال (مايه سنگينى برگردن ) آنها خواهد بود.)) (390) ايستادگى در سختيها و آزمايشها به اين نكته مهم بايد توجه داشت كه در زمان غيبت و در آستانه ظهور امام قائم (عج ) مردم مسلمان در سخترين آزمايشاها قرار مى گيرند و زير و رو مى شوند، در چنين وضعى ، نگهدارى آتش در كف دست آسانتر است از حفظ ايمان . در اين مورد يكى از ياران امام باقر عليه السلام به نام جابر جعفى رحمة اللّه از امام باقر عليه السلام پرسيد: فرج شما چه وقت است ؟ امام باقر عليه السلام فرمود:
(( هيهات ، هيهات لا تكون فرجنا حتى تغربلوا ثم تغربلوا ثم تغربلوا يقولها ثلايا حتى يذهب الكدر و يبقى الصفو؛)) ((هيهات هيهات ، فرج ما نرسد تا غربال شويد، باز هم غربال شويد و باز هم غربال شويد تا اين كه كدورتها برود و صافى صفا بماند.)) (391)
يعنى وقتى مسلمانان با هم با كمال صفا و اتحاد و صميميت زندگى كردند، به فرج امامشان خواهند رسيد. همين مطلب را امام صادق عليه السلام نيز به شكل ديگر فرمود، شخصى از آن حضرت پرسيد آن آزمايشها چيست ؟ امام صادق عليه السلام اين آيه را تلاوت فرمود:
(( و لنبلونكم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين ؛)) ((قطعا همه شما را با چيزى از ترس ، گرسنگى ، زيان مالى و جانى و كمبود ميوه ها آزمايش مى كنيم و بشارت ده استقامت كنندگان را.)) (392)
سپس فرمود: ((ترس از زمامداران (فاسق )... است ، گرسنگى به خاطر گردانى است ، زيان مالى از كسادى تجارت و كم رونقى آن است ، و زيان جانى به مرگهاى سريع است ، و كمبود ميوه ها بر اثر نقص كشاورزى و كمبود بركت در ميوه ها است ، آنگاه فرمود: بشارت باد به استقامت كنندگان به نزديك شدن ظهور قائم (عج ).)) (393) البته بسيارى هم هستند كه طاقت اين آزمايش را نداشته و از اين غربال امتحان بيرون مى افتند چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود:
(( ستخرج من الغربال خلق كثير؛)) ((به زودى افراد بسيارى از غربال خارج شوند.)) (394)
معرفت امام عج و پيروى از آن حضرت بايد قبل از قيام مهدى (عج ) او را شناخت و از او پيروى كرد چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: ((رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمودند: خوشا به سعادت آن فردى كه قائم (عج ) ما را قبل از قيامش شناخته و به او اقتداء كرده است ، دوست او را دوست داشته و از دشمن او بيزارى بجويد، و امامان قبل از او را نيز ولى و سرپرست خود را بشناسد، اين چنين افرادى دوستان من هستند و دوست و مهر مرا به خود جلب كرده اند و گراميترين امت من نزد من هستند.)) (395) چنانكه امام قائم (عج ) در فرازى از توقيع خود به شيخ مفيد كه قبلا ذكر شد مى فرمايد: ((ما حتما به اخبار شما آگاهى كامل داشته ، و هيچ مطلب كوچكى از اخبار شما از ما پنهان نيست ، و گرنه آنچنان در سختى قرار مى گرفتيد كه دشمنان شما، شما را تار و مار مى كردند.)) (396) بنابراين بايد ما همواره به ياد عصر(عج ) باشيم و به او اقتدا كنيم ، او نيز حتما به ياد ما هست ، و ما را يارى خواهد كرد. امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام فرمود:
(( لا يكون العبد مؤ منا حتى يعرف اللّه و رسوله و الائمة كلهم و امام زمانه و يرد اليه و يسلم لهثم قال : كيف يعرف الآخر و هم يجهل الاول ؛)) ((مؤ من نيست مگر كسى كه خدا و پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و همه امامان عليهم السلام و امام زمانش را بشناسد و به او مراجعه كرده و تسليم فرمان او باشد. سپس فرمود: چگونه ممكن است كسى امام آخر را بشناسد، ولى نسبت به امام اول (حضرت على ) جاهل باشد.)) (397)
آرى امامان ، همه از يك نور و يك ريشه اند و همه معلمان قرآن و اسلامند و بايد به همه معتقد بود و شناخت و معرفت واقعى به همين است به اضافه تسليم بودن در برابر او امر آنها و عمل به فرموده هاى آنها و الگو قرار دادن روشن و منش آنان ! درست است كه پس از آنكه جهان پر از ظلم و جور شد امام قائم (عج ) ظهور مى كند، اما اين مربوط به مخالفان امام عليه السلام و گنهكاران دور از امام عليه السلام است . اما شيعيان و علاقمندان به امام عليه السلام هر قدر گنهكار باشند به همين اندازه ظهور امام عليه السلام به تاءخير مى افتد چنانكه در فرازى از توقيع امام زمان عليه السلام به شيخ مفيد رحمة اللّه آمده : ((اگر شيعيان ما كه خداوند توفيقشان دهد همگان در پيمانى كه با ما داشتند، متحد مى شدند، هرگز بركت ديدار ما از آنها تاءخير نمى افتاد، و هر چه زودتر سعادت ديدار ما را با معرفت كامل پيدا مى كردند، ولى آنچه باعث اين دورى و سلب اين توفيق ديدار شده خبرهائى است كه از اعمال ناپسند آنان به ما مى رسد.)) (398)
مسئله رهبرى يكى از مسائل مهم در زمان غيبت ، مساءله رهبرى و توجه به تشكيل حكومتهاى صالح در كشورهاى اسلامى است رهبر صالح است كه مى تواند چرخهاى انقلاب را به حركت در آورد، و اسلام را به طور صحيح اجرا نمايد و در پرتو آن قوانين اسلام زنده شوند تا زمينه سازى سازنده اى براى تمام جهانى حضرت مهدى (عج ) به وجود آيد. در اين باره حضرت على عليه السلام فرمود: ((در حكم خدا و اسلام بر مسلمانان واجب و لازم است كه هيچ كارى انجام ندهند و قدمى پيش و پس نگذارند، قبل از آنكه امامى را برگزينند، امامى عفيف و خوب و پارسا كه احكام قضاوت و سنت پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم را خوب بشناسد، اموالشان را جمع كند و حج و نمازجمعه شان را بر پا دارد، و مالياتهاى اسلامى را بستاند.)) (399) از سوى ديگر امامان ما، ما را با تاءكيد از قبول رهبران ناشايست بر حذر داشته اند، امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند فرموده است : ((حتما آنان را كه امامان ستمگر انتخاب مى كنند كيفر مى كنم ، گر چه خود نيكوكار و پارسا باشند، ولى مردمى را كه امامت عادلان را برگزينند مى بخشم گر چه خود ستمگر باشند.)) (400) امام كاظم عليه السلام در گفتگوى خود با صفوان شتردار در پايان فرمود:
(( فمن احب بقائهم فهو منهم و من كان منهم فهو ان ورد النار؛)) ((كسى كه ماندن رهبران ناشايست را دوست بدارد جزء آنها است و كسى كه جزء آنها باشد، در ميان آتش دوزخ خواهد بود.)) (401)
قرآن در سوره هود آيه 113 مى فرمايد:
(( و لا تركنوا الى الذين ظلموا فتمسكم النار و مالكم من دون اللّه من اءولياء ثم لا تنصرون ؛)) ((تكيه بر ستمگران نكنيد (و به آنها وابسته نشويد) كه موجب مى شود آتش شما را فرا گيرد و رد آن حال جز خدا هيچكس سرپرستى نخواهيد داشت و يارى نمى شويد.))
آرى ! وابستگى و تكيه بر ظالمان است كه همه چيز انسان را بر باد مى دهد، استقلال فرهنگى ، اقتصادى ، نظامى و سياسى را از انسان مى گيرد و انسان را برده مى سازد، چنانكه قرنها است مستضعفين در طول تاريخ به اين موضوع گرفتارند، بايد به فكر باشند و خود را از اين گرفتارى نجات بخشند. پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود:
((وقتى كه روز قيامت مى شود، منادى ندا مى دهد كه كجا هستند ستمكاران ، و كجا هستند ياران ستمكاران و كسانى كه خود را شبيه آنها ساخته اند؟ حتى كسانى كه براى آنها قلمى تراشيده اند، و يا دواتى از آنها را ليقه كرده اند (يعنى پنبه ابريشمى يا پارچه به دوات آنها گذارده اند) همه آنها را در تابوتى از آهن قرار مى دهند، سپس در ميان جهنم پرتاب مى شوند.)) (402)
سرنوشت غم انگيزه اندلس و امپراطورى عظيم اسلامى عثمانى كه در مدت كوتاهى از مسلمانان گرفته شد و قطعه قطعه گرديد و... همه و همه بر اثر اعانت به ظالمان و يا وابستگى به آنها بوده است . به هر حال منتظران و ياران مهدى (عج ) بايد در اين جهت حتما خود و جامعه خود را بسازند و استقلال همه جانبه بيابند، تا در وقت خروج آن حضرت آنها را در اختيار امام (عج ) بگذارند. امام صادق عليه السلام فرمود:
((ظالم و ياور ظالم و راضى به كار ظالم هر سه شركت در ظلم دارند.)) روزى آن حضرت به يكى از يارانش به نام ((عذافر)) فرمود: (403) ((به من خبر رسيده تو براى ابو ايوب و ربيع (دو نفر از ظالمان آن عصر) كار مى كنى ؟ آيا در اين فكر هستى كه روز قيامت به عنوان اعوان الظلمه (ياران ظالم ) مورد خطاب گردى ، در اين وقت حالت چگونه است ؟)) عذافر از گفتار امام عليه السلام به سختى نگران شد و از شدت ناراحتى مشت به خود كوبيد و در سكوت غمبارى فرو رفت وقتى امام عليه السلام اين حالت را از او ديد، به او فرمود: ((اى عذافر تو را از آن ترسانيدم كه خداوند مرا از آن ترسانيده است .)) فرزند عذافر مى گويد: پدرم از غصه و ناراحتى پس از چند روز از دنيا رفت . (404) آرى مسلمانان پاكدل از سخن امامشان اين چنين تحت تاءثير قرار مى گرفتند و از خوف خدا به لرزه در مى آمدند. ابويعفور گويد: در حضور امام صادق عليه السلام بودم ، در اين هنگام يكى از اصحاب وارد شد از آن حضرت پرسيد: گاهى فشار زندگى باعث مى شود كه دستگاه ظلم عباسى مرا به بنائى ساختمان يا پاك كردن نهر و يا اصلاح كلنگ و تيشه دعوت مى كند، من هم براى تاءمين رزق و روزى قبول مى كنم آيا جايز است ؟ امام عليه السلام فرمود: ((من دوست ندارم طنابى از آنها را گره بزنى يا سر مشكى از آنها را ببندى و در برابر، همه مدينه را به من بدهند. نه حتى خطى براى آنها با قلم بكشى ، بدانكه كمك كنندگان ظالمان در روز قيامت در ميان خيمه اى از آتش هستند، تا خداوند بين بندگان قضاوت نمايد.)) (405) پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: ((كسى كه تازيانه اى را در كنار حاكم ستمگر حمل كند (به عنوان فرمان بردار او) خداوند آن تازيانه را در روز قيامت به صورت مار و افعى از آتش در مى آورد كه طول آن هفتاد زرع است ، آنگاه خداوند آن مار را در آتش جهنم ، مسلط بر او مى كند تا او را عذاب دهد.)) (406) منتظران مهدى (عج ) بايد بدانند كه از هدفهاى اصلى امام قائم (عج ) ريشه كن كردن ظلم است بنابراين نه خود ظالم باشند و نه به هيچ عنوان كمك به ظلم كننده خواه آن ظالم در محدود خاص باشد و يا ظالمى به صورت ابر قدرت باشد. اين امور است كه زمينه هاى سازنده براى ظهور آن حضرت را پديد مى آورد و نبايد از آن غفلت نمود.
توجه به شناخت قرآن و اجراى آن
از امور اصلى و هر روزه اى كه حتما بايد منتظران مهدى (عج ) به آن اهميت دهند، انس گرفتن با قرآن و عمل به آن است . (407) در مورد شناختن مفاهيم قرآن و اجراى آن ، مگر نه اين است كه قرآن و عترت عليه السلام در كنار همن هستند، امام زمان عليه السلام قرين قرآن است ، اگر خداى نكرده قرآن مهجور گردد، درست بر عكس راه امام قدم (عج ) برداشته شده است ، اگر آيات عذاب ، آيات رحمت ، آيات عبرت ! آيات سياسى ، آيات عبادى ، آيات تذكر و... را با كمال دقت توجه كنند و هر روز بخوانند و معانى آن را در ذهن خود ترسيم نمايند، خواهند فهميد كه با اين كار چقدر سريع و آگاه به سوى فرج امام (عج ) گام برداشته اند. در اينجا براى اينكه هم از قرآن استفاده كرده باشيم و هم طرز استفاده را دريابيم و هم از دستورات محكم قرآن در جهت زمينه سازى براى حكومت صالحان بدانيم به دو فراز زير از قرآن توجه كنيد. در آيه 75 سوره نساء مى خوانيم :
(( و مالكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان الذين يقولون ربنا اءخرجنا من هذه القرية الظالم اءهلها و اجعل لنا من لدنك وليا و اجعل لنا من لدنك نصيرا؛)) ((چرا در راه خدا و در راه نجات مستضعفين از مردان و زنان و كودكان پيكار و مبارزه (با مستكبران ) نمى كنيد و در راه نجات مستضعفين كه مى گويند خدايا ما را از اين شهر (مكه ) كه اهلش ستمگر است بيرون ببر و براى ما از طرف خودت سرپرست و ياور قرار بده ، اقدام نمى نماييد؟))
اين آيه به ما مى گويد: نبايد بى تفاوت باشيم بايد براى خدا و نجات مستضعفين پيكار كنيم ، مستضعفانى كه خدا پرستند و دنبال رهبر شايسته اند و از ستم و ستمگران ناخشنودند، چنين افراد را بايد كمك كرد و نجات داد. تعبير به ((مالكم )) (چرا يك نوع استفهام انكارى است ، حاكى است كه حتما بايد مسلمانان در راه نجات مستضعفان ، نه تنها بپاخيزند بلكه بايد پيكار كنند. پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم با بيانات جذاب و پر محتواى خود شاگردان مكتب اسلام را به گونه اى ساخته بود كه در مبارزه با دشمن كارشان چنان اوج گرفت ، كه طبق روايات هفت نفر از فقراى انصار به حضور پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم آمده و عرض كردند و بر اثر تهيدستى وسيله اى براى شركت در جهاد نداريم ، شما وسيله اى از شمشير و نيزه و مركب در اختيار ما بگذاريد تا در جهاد شركت كنيم ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم چون وسيله در اختيار نداشت ، جواب منفى به آنها داد، آنها به قدرى ناراحت شدند كه اشك در چشم هايشان حلقه زده بود، و كم كم به گريه تبديل شد و سخت گريستند و بعدها به نام ((بكائن )) (گريه كنندگان ) معروف شدند. آيه 92 سوره توبه در وصف اين افراد مخلص نازل شد (408)
(( و لا على الذين اذا ما اءتوك لتحملهم لت لا اءجد ما اءحملكم عليه تولوا و اءعينهم تفيض من الدمع حزنا اءلا يجدوا ما ينفقون ؛)) ((و نيز اشكالى نيست بر آنها كه نزد تو (پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم ) آمدند كه آنها را مركبى براى ميدان جهاد سوار كنى ، گفتى مركبى كه شما را بر آن سوار كنم ندارم از نزد تو بازگشتند در حالى كه چشمانشان اشكبار بود، از اين رو كه چيزى را نداشت تا در راه خدا انفاق كنند.))
آرى اين چنين تعليمات قرآن كه دو نمونه اش را ذكر كريدم ، اثر مى بخشد فرزندان و شاگردان قرآن بايد اين چنين تربيت گردند تا منتظر واقعى امام زمان عليه السلام شوند، پس بايد با قرآن ماءنوس بود و اين درسها را از آن آموخت . (409)
زنان بايد احساس مسؤ وليت كنند در اين مسير زنان كه نيمى از جامعه را تشكيل مى دهند، بايد نقش سازنده داشته باشند، بدانند كه آنها نيز موظفند دوش به دوش مردان براى زمينه سازى ظهور امام قائم (عج ) و براى خودسازى و پاكسازى محيط و قهرمان پرورى آن هم زمينه سازى است ، تلاش عميق و پى گير و خستگى ناپذير بنايند. وقتى كه در جنگ احد بسيارى از مسلمانان كشته شدند و شخص رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم و امام على عليه السلام سخت مجروح گرديدند شايع شد كه پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم نيز شهيد شده ، زنان مسلمان به خصوص ناراحت شدند، از خانه ها بيرون آمدند و به تحقيق پرداختند. يكى از اين زنان از انصار (مسلمانان مدينه ) بود از مدينه بيرون آمده و سراسيمه به سوى احد رهسپار شد، در راه مردى را ديد كه از جبهه برمى گردد، از او پرسيد: آيا به پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم آسيبى وارد شده است ؟ آن مرد به جاى جواب سؤ ال زن ، به او گفت : اى خواهر! پدر شما كشته شده است ، زن تكان ملايمى خورد، باز طولى نكشيد پرسيد: آيا پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم سالم است ؟ آن مرد به جاى جواب سؤ ال زن ، به او گفت : اى خواهر برادر شما نيز كشته شده است ، زن تكان مختصرى عرضش شد، ولى بار ديگر به حال آمد و پرسشش را تكرار كرد، مرد براى بار سوم گفت : اى خواهر شوهر شما كشته شده است ، زن باز تكانى خورد، اما اين بار با خشم و گستاخى گفت : من نمى خواهم بدانم چه كسانى از من كشته شده اند، فعلا احتياجى به اينها ندارم ، خواهش مى كنم بگوييد پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم چگونه است ؟ آن مرد در جواب گفت : پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلم در كمال سلامتى است . ناگهان صورت زن از خوشحالى برافروخته شد و با حالى سرشار از عشق به اسلام ، قاطعانه گفت : ((بنابراين قربانى ما هدر نشده است .)) (410) يعنى اگر من سه قربانى (پدر و برادر و شوهرم ) را در راه خدا داده ايم به هدر نرفته چرا كه رهبر عزيز اسلام پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله و سلم زنده است و همين افتخار مرا بس . اين چنين زنان قهرمان در صدر اسلام بسيار بودند هم اكنون نيز بايد زنان مسلمان اين چنين نقش گويا و زاينده و بالنده داشته باشند و بدانند كه گردش چرخ انقلابها (كه بدون آن به فرج امام زمان عليه السلام نزديك نخواهيم شد) نيمى به دوش زنان است و زن بايد خود را درك كند و بداند مسؤ وليتى بس سنگين دارد و قبلا نيز در اين باره سخن گفتيم . الگوى زنان مسلمان بايد افرادى مانند خديجه كبرى عليهاالسلام ، فاطمه زهرا عليهاالسلام و زينب كبرى عليهاالسلام باشد، زينب عليهاالسلام در شرايط سخت نهضت امام حسين (عج ) سه كار مهم را به عهده گرفت : 1- حمايت از رهبرش امام حسين عليه السلام تا زنده بود و سپس از امام سجاد عليه السلام . 2- حفظ يتيمان و سرپرستى از آنها. 3- رساندن پيام شهيدان در كوفه و شام با بيانات كوبنده و پرمحتوا، و هر جا سخن از آنان گفت ، اين سه امر مهم را به خوبى انجام داد، و مرام آنها را زنده نگه داشت .
توجه به جمعه و جماعات اجتماع و به هم پيوستگى است كه به راستى يك اهرم بسيار قوى براى حركت دادن سريع چرخهاى انقلاب است . منتظران امام مهدى (عج ) بايد به آن توجه كامل داشته باشند، و بدانند (چنانكه قبلا گفتيم ) آن حضرت اماكن مقدسه را توسعه مى دهد از جمله مسجد كوفه را تا جمعيت در آن ، جا بگيرند. ما وقتى نماز را هر روز مى خوانيم ، وقتى آن را تجزيه و تحليل مى كنيم مى بينيم نماز بر اساس جمع و جماعت تشريع شده است ، مثلا در سوره حمد واژه هاى ((نعبد)) (تنها ترا مى پرستيم ) ((نستعين )) (تنها از تو كمك مى جوئيم ) ((اهدنا)) (ما را هدايت كن ) همه به صورت جمع به كار رفته است . و در پايان نماز، سلام بر جمع شده (السلام عليكم سلام بر شما). اين نشانه آن است كه انزوا و گسيختگى از اجتماع ، از اسلام بدور است ، اينك به چند روايت زير توجه كنيد. 1- پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم تصميم گرفت ، مردمى را كه در منزلهاى خود نماز مى خوانند و در جماعت شركت نمى كنند خانه هايشان را آتش بزند، نابينائى به حضور پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم رسيد، عرض كرد، من شبكور هستم ، صداى اذان جماعت را مى شنوم ولى كسى نيست كه دستم را بگيرد و مرا به مسجد برساند تا در جماعت شركت كنم و با شما نماز بخوانم . پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: ((از منزل خود تا مسجد طنابى بكش آن طناب را بگير و با راهنمائى آن خود را به مسجد برسان و در جماعت شركت كن .)) (411) 2- امام صادق عليه السلام فرمود: ((كسى كه درباره جماعت مسلمانان به اندازه يك وجب مانع شود ،تعهد ايمان از گردنش ساقط مى گردد.)) (412) 3- اميرمؤ نان على عليه السلام فرمود: (( ... و الزموا عما عقد عليه جبل الجماعة ؛)) ((به آنچه را كه پيوند جماعت بر آن گره خورده است بپيونديد و آنرا رها نكنيد.)) (413) 4- در مورد نماز جمعه ، اين نماز عبادى سياسى ، و اين ميتينگ هفتگى پر شور مسلمين و اين اجتماع دشمن شكن و نفاق برانداز، حضرت امام باقر عليه السلام فرمود: (( من ترك الجمعه ثلاث جمع متوالية طبع اللّه على قلبه ؛)) ((كسى كه (بدون عذر شرعى ) سه بار پشت سر هم نماز جمعه را ترك كند، خداوند مهر بر قلبش مى زند)) (414) (يعنى چنين كسى آنچنان در عناد و نفاق و بى ايمانى فرو مى رود كه خداوند حس تشخيص را از او مى گيرد و او را كوردل مى كند.) باز فرمود: ((سوگند به خدا به من خبر رسيد كه ياران پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم در روز پنجشنبه براى روز جمعه (و انجام نماز جمعه و ساير آداب ) مهيا مى شدند.)) (415) 5- امام صادق عليه السلام فرمود: ((كسى كه به سوى مسجد گام بر مى دارد، بهر چيز خشك و ترى در راه ، گام بگذارد زمين آن تا طبقه هفتم براى او تسبيح خدا مى گويند.)) (416) در مورد نظم و پاكيزه نگهداشتن مسجد نيز رواياتى بسيار آمده ، از جمله پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم فرمود: صفهاى خود را منظم كنيد در حالى كه شانه هايتان در رديف همديگر باشد، تا شيطان در شما نفوذ نكند. نيز فرمود: (417) ((كسى كه روز پنجشنبه و شب جمعه ، مسجد را جارو كند و ذره اى خاك از آن مسجد بر سر و صورت او بنشيند، خداوند او را مى آمرزد.)) (418) در اين مورد روايات ديگرى نيز در كتاب تهذيب شيخ طوسى صفحه 256 آمده است . به اين ترتيب : بايد علاقمندان به ظهور امام مهدى (عج ) به اجتماع و جماعت و نماز جمعه و پر كردن مساجد، اهميت فوق العاده بدهند، تا در پرتو آن ، عوامل استقبال از امام مهدى (عج ) فراهم شود و موجب خودسازى خودشان گردد. امامان معصوم ما عليهم السلام از هر فرصتى براى تهذيب و پاكسازى پيروانشان استفاده مى كردند.
پي نوشت :
346- افضل اعمال امتى انتظار الفرج (پيامبر صلى الله عليه و آله بحار، ج 52، ص 128). 347- كمن فارع مع رسول اللّه بسيفه (بحار، جلد 52، ص 126). 348- درباره فضيلت انتظار به كتاب اثباة الهداة ، ج 7، ص 40 به بعد مراجعه نمائيد. 349- بحار، ج 52، ص 316. 350- يكى از ياران امام صادق عليه السلام مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم : روش مهدى (عج ) چگونه است ؟ 351- نورالثقلين ، ج 3 ص 78. 352- نهج الفاحه ، حديث 90. 353- نهج البلاغه ، كلمات قصار، شماره 364. 354- بحار، ج 21 ص 53. 355- فرازهائى از خطبه 159 نهج البلاغه . 356- جابر جعفى گويد به امام باقر عليه السلام عرض كردم : فرج شما چه وقت است ؟ سه بار فرمود: فرج ما تحقق نمى پذيرد تا غربال شويد و آزمايش گرديد تا آن وقتى كه قلبها صاف شود.(بحار، ج 52، ص 101) 357- بحار، ج 61، ص 150. 358- ادع الى السبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتى هى احسن (سوره نحل ، آسيه 125) 359- مشروح اين مناظره در كتاب احتجاج طبرسى ، ج 1، 16 تا 24 آمده است . 360- تفسير ابوالفتوح ، ج 2، صفحه 450. 361- بايد توجه داشت كه بنابراين است كه امور از روى طبيعى و خودجوش به پيش رود و گرنه اگر صحبت اعجاز باشد، امام حسين عليه السلام فرمود: ((سوگند به خداوند، خدا چيزى را نيافريد، مگر اينكه به او فرمان داده از ما پيروى كند))(بصائر الدرجات بحار، ج 23، ص 287) البته اگر مردم وظيفه خود را انجام دهند دست خدا بالاى سر آنها است و امدادهاى غيبى به كمك آنها خواهد شتافت چنانكه قرآن مى فرمايد: ((ان تنصروا اللّه ينصركم و يثبت اقدامكم .)) (سوره محمد، آيه 7 362- اثباة الهداة ، ج 7، ص 126 (سوره نمل ، آيه 62). 363- تفسير نور الثقلين ، ج 4، ص 94، ذيل آيه 62 نمل . 364- بحار، ج 52، ص 358 (مضمون روايتى از امام باقر عليه السلام ). 365- بحار، ج 52 ص 340. 366- بحار، ج 52، ص 285. 367- اثباة الهداة ، ج 7، ص 412. 368- اثباة الهداة ، جلد 7 صفحه 128. 369- قربانيان استعمار، ص 25، (به نقل ريدرزاديچست ) 370- البته ناگفته نماند كه امپرياليستها اين برنامه هاى دراز مدت را به عنوان تاكتيكهاى موذيانه خود در جهت منافع استعمارى خودشان به كار مى گيرند، مثلا سالها قبل ، يك فرد ويه المله را در درون كشور تحت استعمار خود، به عنوان اينكه هم صدار و همفكر با ملت است به طور سرى نگه مى دارند تا در آينده اگر سنگى به كاسه خورد، آن مهره به ظاهر ملى را روى كار بياورند تا بتوانند به وسيله او استعمارگرى خود را ادامه دهند چنانكه فلسفه پريده ((فرامانوسرى )) (فراموشخانه ) در تاريخ معاصر همين بود. 371- سوره ص ، آيه 81. 372- بحار، جلد 70، صفحه 243 و 248. 373- مدرك پيشين 374- مشكوة الانوار، صفحه 135. 375- مدرك پيشين . 376- سوره مجادله ، آيه 11. 377- وسائل الشيعه ، جلد 18، صفحه 14. 378- شرح در داستان باستان ، ص 39 الى 105. 379- الميزان جلد 5، صفحه 292. 380- روزنامه جمهورى اسلامى ، 1/11/1362. 381- نورالابصار فى فضيلة الانتظار (تاءليف : سيد ابوالقاسم دهكردى )، صفحه 67. 382- اصول كافى ، ج 12، ص 74 (باب الطاعة و التقوى ) 383- اصول كافى ، ج 2، ص 174 (باب حق المؤ من على اخيه ) 384- اصول كافى ، ج 2، ص 77 385- اصول كافى ، جلد 2، صفحه 169 در اين باره روايات جالب ديگري نيز آمده كه در اين كتاب از صفحه 169 تا 174 ذكر شده است . 386- تفسير روح البيان بر سوئى ، ذيل آيه 3، سوره مؤ من . 387- وسائل الشيعه ، جلد 11، صفحه 10. 388- عن النبى صلى اللّه عليه و آله من جهز غازيا بسلك او ابرة غفر اللّه له ما تقدم من ذنبه و ما تاءخر (مستدرك الوسائل ، جلد 2، ص 245.) 389- حرس ليلد فى سبيل اللّه عز و جل افضل من الف ليلة يقام ليلها و يصام نهارها (نهج الفصاحه ، حديث 1355) 390- ما من قوم اجتمعوا فى مجلس فلم يذكروا اسم اللّه عز و جل و لم يصلوا على نبيهم الا كان ذلك المجلس حسرة و بالا عليهم . (تفسير نور الثقلين ، جلد 4، صفحه 301) 391- اثباة الهداة ، جلد 7، صفحه 24. 392- سوره بقره ، ايه 155. 393- كشف الغمه ، ج 3، ص 359 اعلام الورى ، صفحه 427. 394- بحار الانوار، جلد 52، صفحه 348. 395- غيبت شيخ طوسى رحمة اللّه ، صفحه 275. 396- احتجاج طبرسى رحمة اللّه ، جلد 2، صفحه 323. 397- اصول كافى ، ج 1 (كتاب الحجة باب معرفة الامام و الرد اليه ، حديث 2) 398- احتجاج طبرسى ، ج 2، ص 325. 399- الحياة ، جلد 2 ك صفحه 395. 400- الحياة ، جلد 2، ص 396. 401- وسائل الشيعه ، جلد 2، صفحه 131. 402- وسائل الشيعه ، جلد 12، صفحه 131. 403- وسائل الشيعه ، جلد 12، صفحه 128. 404- وسائل الشيعه ، جلد 12، صفحه 128. 405- وسائل الشيعه ، جلد 12، صفحه 129. 406- وسائل الشيعه ، جلد 12، صفحه 130 در يان باره روايات ديگر كه جمعا 17 حديث مى شود نقل شده كه در وسائل الشيعه ، ج 12، از صفحه 127 تا 132 ذكر شده است . 407- حضرت على عليه السلام در وصيت خود به امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام مى فرمايد: خدا راه خدا را در مورد قرآن مواظب باشيد مبادا ديگران از شما پيشى گيرند. (نهج البلاغه ، نامه 47) 408- مجمع البيان ، جلد 5، صفحه 60، ذيل آيه فوق . 409- توجه به نهج البلاغه نيز كه مى توان گفت يك كتاب انقلابى و براى زمينه سازى تحرير شده ، بايد مورد توجه قرار گيرد. 410- داستانهايى از تاريخ ، نوشته سيد غلامرضا سعيدى ، جلد 2 ك صفحه 46. 411- وسائل شيعه ك ج 5، ص 377 تهذيب ، ج 2، ص 266. 412- وسائل شيعه ك ج 5، ص 377 413- نهج البلاغه ، خطبه 151. 414- تهذيب الاحكام ، جلد 3، صفحه 338. 415- تهذيب الاحكام ، ج 3، ص 336. 416- تهذيب ، ج 3، ص 254. 417- تهذيب ، جلد 3، صفح 283. 418- تهذيب ، جلد 3 ك صفحه 255.
|
|
واريز آنلاين به حساب مهديه |
|
|
|
|
|
|