|
|
|
|
تاريخ خبر: پنجشنبه26/8/1384
|
انتظار سازنده ريشه اين انديشه در آيات قرآنى و روايات اسلامى نهفته شده و در جهت عكس نظريه انتظار مخرب است. از آيات قرآن استفاده مىشود كه ظهور مهدى موعود حلقه اى از حلقات مبارزه اهل حق و باطل است كه به پيروزى نهايى اهل حق مىانجامد. سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه آن فرد عملاً اهل حق باشد. مهدى موعود مظهر نويدى است كه به اهل «ايمان و عمل صالح» داده شده است، او مظهر پيروزى نهايى اهل ايمان است. ظهور مهدى موعود منّتى است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان و وسيلهاى است براى پيشوايى و مقتدايى آنان، مقدّمه اى است براى وراثت خليفة اللهى آنها بر روى زمين: (و نُريد أن نَمُنَّ عَلَى الَّذين استُضعِفوا فِى الأرض و نَجعلَهُم أئمّة و نَجعَلَهُمُ الوارِثين). ظهور مهدى موعود تحقق بخش وعدهاى است كه خداوند متعال از ديرزمانها در كتب آسمانى به صالحان و متقيان داده است كه زمين ازآن ِآنان است: (وَ لَقَدْ كَتَبْنا فى الزّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أنَّ الاَرضَ يَرِثُها عِبادِىَالصّالحون). حديث معروفِ: يَمْلَأُ اللّهُ بِهِ الْأرضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلْمَاً وَ جَورَاً نيز شاهد، تقويت كننده و مؤيد نظريه انتظار سازنده است نه مؤيد نظريه انتظار مخرب، زيرا در اين حديث نيز تكيه بر ظلم و سخن از گروه ظالمى است كه مستلزم وجود گروه مظلوم است و مىرساند كه قيام مهدى براى حمايت مظلومانى است كه استحقاق حمايت دارند. بديهى است كه اگر گفته مىشد: يَمْلَأُ اللّهُ بِهِ الْأرضَ إيماناً وَ تَوحيداً وَ صَلاحاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ كُفْراً وَ شِرْكاً وَ فساداً، مستلزم اين نبود كه لزوماً گروهى مستحق حمايت وجود داشته باشد، چرا كه در آن صورت، استنباط مىشود كه قيام مهدى موعود براى نجات حقِ از دست رفته و به صفر رسيده است نه براى گروه اهل حق ولو به صورت يك اقليت. شيخ صدوق طبق روايتى از امام صادق(ع) مىگويد: «اين امر تحقق نمىپذيرد، مگر اين كه هر يك از شقى و سعيد به نهايت كار خود برسند». پس سخن در اين نيست كه سعيدى در كار نباشد و فقط اشقيا به منتها درجه شقاوت برسند. در روايات سخن از گروه زبده اى است كه به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق مىشوند، بديهى است كه اين گروه ابتدا به ساكن خلق نمىشوند، (بلكه قبلاً در ميان جامعه اسلامى زيست كرده اند). انتظار دعوت به نپذيرفتن باطل است، نپذيرفتن بردگى و ستم، انتظار درفش بنيادگر مقاومت در برابر هر ناحق و هر ستم و ستم گرى است. مجاهدتهاى خستگىناپذير شيعه در طول تاريخ گواه بر اين است كه در اين مكتب سازش و سستى راه ندارد. به شيعه منتظر فرمان داده اند كه سلاح خود را هميشه آماده داشته باشد، بايد همچنين باشد، چرا كه منتظرانِ برپايى عدالت بايد خود به عدالت و داد تعهد داشته باشد. كجا انسان معتقد متعهد، در دوران عمر خويش ساكت مىنشيند و هر ظلم و ناحقى را تحمّل مىكند و آرمان اعتقادى و تعهدى خويش را به كنارى مىنهد تا پس از سالها مصلح موعود بيايد و عقايد و تعهدات او را تحقق بخشد؟ سستى و سكوت پذيرفته نيست؛ چگونه كسانى به خود اجازه مىدهند كه تعاليم والاى مكتب تشيع را نامتعهدانه تفسير كنند. اگر خود اهل اقدام نيستند مردانه و صريح اذعان كنند نه اين كه با تفسير غلط بگويند كه «اينها تكليف نيست». آيا تكليف مسلمانان اين است كه بنشينند تا همه چيز بر باد رود، حتى دين و ناموسشان؟ آيا تكليف مسلمانى اين است كه زير سلطه كافران از خدا بىخبر بروند، در حالى كه خداوند مىفرمايد: (وَ لَنْ يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكافِرينَ عَلَى المُؤمِنينَ سَبيلاً)؛ خداوند هرگز نخواسته كه كافران بر مؤمنان سلطه يابند. شيعه منتظر، به انتظار قائم است، همو كه با شنيدن نامش بر مىخيزد و آمادگى خويش را اعلام مىدارد، پس انتظار مخرب هرگز، هر چه براى شيعه رقم خورده، انتظار سازنده و اميد ساز است و بس!
|
|
واريز آنلاين به حساب مهديه |
|
|
|
|
|
|