|
|
|
|
تاريخ خبر: شنبه28/8/1384
|
علت و فلسفه غيبت امام زمان از آنجا كه مسئله غيبت امام عصر(عج) از طرف ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ مطرح شده است، از همان زمان اين مسئله مورد بحث و گفتگو قرار گرفته و راجع به علت آن از ائمه ـ عليهم السلام ـ سؤال شده و ايشان پاسخ هايي را به آن داده اند كه بدان اشاره خواهيم نمود؛ ليكن براي روشن شدن اين پرسش لازم است، پيشاپيش نكاتي را يادآور شويم:
1. «تكليف» مبتني بر اصل «اختيار» است، يعني در صورتي مي توان به كسي امر و نهي كرد و او را به انجام كاري تكليف كرد كه بتواند آن كار را انجام دهد يا آن را ترك نمايد. بنابراين، مكلف نمودن انسان مجبور لغو و بيهوده است.
2. امام زمان(عج)، آخرين حجت معصوم خداوند است، و اوست كه احكام الهي را به طور كامل اجرا خواهد كرد و حكومت عدل را در كل جهان برپا خواهد نمود. اين مطلبي است كه احاديث متواتر اسلامي بر آن دلالت مي كند. چنانكه پيش ازاين به آن اشاره شد.
3. سيره و روش پيامبران و رهبران الهي در معاشرت با افراد جامعه و حل و فصل امور مبتني بر روش متعارف و معمول ميان انسانها مي باشد، و استفاده از معجزه و روشهاي خارق العاده، امري استثنايي بوده و بهره گيري از آن به موارد ويژه اختصاص دارد؛ زيرا در غير اين صورت غرض از تكليف و هدايت و ارشاد كه آزمايش انسانها و رشد و تعالي آنان از روي اراده و اختيار خويش است، عملي نخواهد شد.
و نيز امدادهاي غيبي كه در زندگي دينداران و مؤمنان رخ داده است، در حد شايستگيها و قابليت هايي بوده است كه آنان از طريق طاعت و بندگي خدا فراهم ساخته بودند. 4. با توجه به اينكه وجود و حضور امام زمان(عج) خطري جدي براي ستمكاران و تبهكاران مي باشد، بديهي است آنان به شدت با او خصومت ورزيده، و وجود و حضورش را تحمل نكردند، و در صدد قتل و نابودي او برآيند، به همين جهت بود كه خلفاي عباسي جاسوساني را گماشته بودند تا همسران امام عسكري ـ عليه السلام ـ را زير نظر داشته باشند و از اين طريق فرزند او را شناسايي نموده و او را از سر راه خود بردارند، ولي خداوند آثار بارداري را در مادر حضرت مهدي(عج) آشكار نساخت، تا دشمنان از راز وجود او آگاه نشوند و حجت خدا باقي بماند.
5. تشكيل حكومت عدل جهاني، با حفظ اصول ياد شده(رعايت اصل اختيار، استفاده از روشهاي عادي زندگي، مصونيت رهبر از خطر دشمنان) در صورتي امكان پذير است كه همه ملتها از نظر روحي و فكري پذيراي چنان حكومتي با چنان رهبري باشند، يعني از حكومتها و سياستهاي مبتني بر آرا و انديشه هاي گسسته از وحي و مديريت و رهبري الهي مأيوس و نااميد گرديده و براي آمدن منجي كل و امام عدل و فضيلت، لحظه شماري نمايند. در چنين شرايطي است كه اراده و خواسته ملتها مجال هر گونه توطئه اي را از قدرتهاي شيطاني مي گيرد و حجت خدا با تكيه بر مشيت خدا و به پشتوانة خواست عمومي ملتها مي تواند، حكومت عدل گستر خويش را برپا نمايد.
نگاهي به روايات سه نكتة ياد شده، يعني:
1. تشكيل حكومت عدل جهاني؛
2. آزمايش انسانها؛
3. خوف از قتل.
در احاديثي كه از ائمه طاهرين ـ عليهم السلام ـ در رابطه با غيبت امام زمان(عج) و علت آن روايت شده، مطرح گرديده است، و به ويژه «خوف از قتل» شمار زيادي از روايات را به خود اختصاص داده است، تا آنجا كه طبق آن چه مرحوم مجلسي در «بحار الانوار» [1] روايت كرده اين مطلب در ده روايت، به عنوان علت غيبت حضرت مهدي(عج) معرفي شده است.
همچنين احاديث مربوط به اينكه حضرت مهدي، آخرين حجت خدا و مأمور تشكيل حكومت عدل جهاني است، درحد تواتر است و از طريق شيعه و اهل سنت روايت شده است.
مسئله ابتلا و آزمايش نيز در پارهاي از روايات به عنوان فلسفة غيبت امام زمان مطرح گرديده است، چنانكه امام صادق ـ عليه السلام ـ خطاب به جمعي از اصحاب خود كه دربارة حكومت بر حق «اهل بيت» گفتوگو ميكردند، فرمود: «به خدا سوگند! آن چه در انتظارش هستيد، واقع نخواهد شد تا آن كه آزمايش و غربال شويد. به خدا سوگند! اين امر تحقق نخواهد يافت، مگر پس از يأس و پس از آن كه اهل شقاوت و سعادت، شقاوت و سعادت خود را بازيابند».[2]
يادآوري
مسئله غيبت امام زمان(عج) را مي توان از رازهاي غيبي خدا دانست كه آگاهي بر حقيقت و اسرار آن فراتر از توان و ظرفيت فكر بشري است، ولي با استناد به براهين عقلي و نقلي مي دانيم كه همه افعال الهي مشتمل بر حكمتها و مصالحي است كه تضمين كننده سعادت بشري مي باشند، هر چند علم و آگاهي بشر از درك كامل آن ناتوان باشد.
بنابراين، پس از اثبات حكمت و عدل خداوند، و لزوم وجود امام و عصمت او، در مسئله غيبت با مشكلي مواجه نخواهيم شد، و اصولاً نيازي به بحث تفصيلي در اين باره نيست؛ زيرا علم اجمالي به اينكه اين كار، حكيمانه و عالمانه بوده، و در برگيرنده مصلحت عمومي بشر است، براي اعتقاد به آن كافي است، چنانكه در بسياري از احكام ديني حل برخي امور بر همين پايه استوار است.
مطلب فوق مضمون روايتي است كه مرحوم صدوق از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت كرده است. عبدالله بن فضل هاشمي مي گويد: از امام صادق ـ عليه السلام ـ شنيدم كه فرمود: «براي صاحب اين امر، غيبتي مقرر شده است كه بايد به آن عمل كنند، و در زمان غيبت او اهل باطل دچار شك و ترديد مي شوند؟»
به امام ـ عليه السلام ـ عرض كردم گفتم: فدايت شوم! اين غيبت براي چيست؟
امام ـ عليه السلام ـ پاسخ داد: براي امري است كه ما مأذون به كشف آن نيستيم.
گفتم: پس وجه حكمت الهي در غيبت او چيست؟
امام ـ عليه السلام ـ فرمود: وجه حكمت آن، جز پس از ظهور او آشكار نخواهد شد، چنانكه وجه حكمت سوراخ كردن كشتي، و كشتن جوان، و ساختن ديوار توسط خضر ـ عليه السلام ـ ، براي موسي ـ عليه السلام ـ روشن نشد، مگر هنگام مفارقت آن دو از يكديگر. اي فرزند فضل! اين امر، امري الهي، و سري خدايي و غيبي از غيوب خداوند است. هر گاه ما دانستيم كه خداوند ـ عزوجل ـ حكيم است، تصديق ميكنيم كه همة افعال او حكيمانه است، هر چند وجه حكمت آنها برايمان روشن نگردد[3]
آثار و فوايد وجود امام عصر(عج)
در اينكه مردم از وجود امام زمان(عج) بهره ميبرند، شكي نيست، و اين بهره مندي به صورتهاي مختلف جلوه گر است.
الف. همانگونه كه قبلاً بيان گرديد، وجود امام زمان ـ كه نمونه تمام عيار انسان كامل است ـ فلسفه حيات و زندگي است، و اگر وجود چنين انساني نباشد، حيات به منزله كالبدي بي جان، و بياباني خشك و سوزان است.
به عبارت ديگر: زمين خالي از حجت خدا لغو و بيهوده است. بنابراين، وجود مقدس آن حضرت سبب غايي دوام حيات و زندگي است.
بر اين پايه، همه انسانها اعم از مؤمن و كافر در حمايت خويش وامدار وجود مبارك آن حضرت ميباشند.
ب. از برخي روايات استفاده مي شود كه امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ گاهي در ميان افراد جامعه حضور مي يابد، هر چند كسي او را نمي شناسد. يكي از جاهايي كه آن حضرت به صورت ناشناس حاضر مي شوند، مراسم حج خانه خداست. چنانكه از محمدبن عثمان دومين نايب خاص امام عصر(عج) نقل شده كه گفته است: «به خدا سوگند، صاحب اين امر (امام زمان(عج)) هر سال در مراسم حج حاضر مي شود، مردم را مي بيند و آنان را مي شناسد، و مردم نيز او را مي بينند، ولي او را نمي شناسند»
بنابراين، امام ـ عليه السلام ـ مي تواند معارف و مطالب مهم و رهنمودهاي تعيين كننده خويش را در حدي كه مأمور به بيان آن هستند به مردم منتقل نمايد، چنانكه در حديثي كه از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده، آمده است: برادران يوسف ـ عليه السلام ـ پس از آن كه مدتي يوسف از آنان غايب بود، او را نشناختند و با شگفتي گفتند: آيا تو يوسفي؟ بنابراين، چه مانعي دارد كه خدا همين سنت را در مورد حجت خود جاري نمايد، و آن حضرت در بازارها و در جمع آنان حضور يابد، ولي آنان او را نشناسند، تا اينكه خدا به او اذن دهد تا خود را معرفي نمايد. همان گونه كه به يوسف ـ عليه السلام ـ اذن داد و او خود را به برادرانش شناساند.[5]
ج. در ميان مؤمنان و شيعيان خالص آن حضرت كساني هستند كه در اثر تزكيه نفس و صفاي باطن، شايستگي ملاقات و ديدار او را پيدا مي كنند ـ هر چند خود آنان در لحظه ديدار به اين حقيقت واقف نباشند ـ و از اين طريق از فيض معنوي امام بهره مند مي گردند، و جامعه نيز از طريق آنان، به منبع فيض خداوندي نايل مي شود.
د. علم به اينكه امام ـ به اذن و مشيت الهي ـ بر افعال افراد نظارت دارد، و از سوي ديگر هر لحظه احتمال ظهور او وجود دارد، عامل مؤثري در خودداري از گناه و رعايت احكام الهي خواهد بود.
هـ. فقيهان عادل و پارسا، نواب عام امام زمان(عج) هستند و در عصر غيبت، رهبري و زعامت جامعه بشري را بر عهده دارند. و اين روش معمول رهبران است كه در حال غيبت خود با تعيين افرادي به عنوان نماينده و يا فرستادن آنان به مناطق دوردست، پيروان خود را هدايت و رهبري ميكنند.
بنابراين، چنين نيست كه امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ جامعه بشري را به كلي به حال خود رها كرده و هيچ گونه نظارت و تصرف و تأثيري در سرنوشت آنان نداشته باشد.
خورشيد پس ابر
در احاديث اسلامي، نحوه بهره مندي انسانها از وجود امام زمان(عج) در عصر غيبت به بهرهمندي از خورشيد پشت ابر تشبيه شده است، چنانكه امام صادق ـ عليه السلام ـ در پاسخ اين پرسش «سليمان اعمش» كه مردم چگونه از حجت غايب بهره مند مي شوند؟ فرمود: همان گونه كه از خورشيد پشت ابر نفع مي برند.[6]
جابربن عبدالله انصاري نيز اين مضمون را از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيز نقل كرده است.[7] نيز همين مطلب در توقيعي كه از حضرت صاحب الامر(عج) توسط محمدبن عثمان ( دومين نايب خاص آن حضرت) براي اسحاق بن يعقوب صادر شده آمده است.[8]
اين تشبيه بيانگر نكاتي است كه برخي از آنها را يادآور مي شويم:
1. همانگونه كه مردم از نور و گرماي خورشيد ـ هنگامي كه پشت ابر است ـ به كلي محروم هستند، از نور وجود و معنويت خورشيد ولايت نيز به كلي محروم نمي باشند.
2. چنانكه پنهان شدن خورشيد از ناحيه خورشيد نيست، بلكه به دليل ابرهاست كه ميان ديدگان انسانها و خورشيد، فاصله مي شوند، غيبت امام زمان(عج) نيز از ناحيه او نيست بلكه موانعي در كار است كه وجود قدرتهاي جابر، و عدم آمادگي روحي و فكري تودههاي مردم از آن جمله اند.
3. خورشيد براي هميشه پشت ابر باقي نخواهد ماند و پنهان شدن آن در پشت ابر، مايه يأس و نااميدي نيست، همچنين نبايد در اثر طولاني شدن غيبت امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ از ظهور او مأيوس گرديد، بلكه بايد با اميد به ظهور او خود را براي بهره مند شدن از نور باهر وجود او به طور كامل آماده ساخت.
هاي پيشينمسئلة غيبت در تاريخ امت
در تاريخ پيامبران الهي مواردي يافت مي شود كه پيامبر خدا به دلايلي از ميان امت و قوم خود غايب شده است، و اين مطلب يكي از وجوهي است كه در توجيه غيبت امام زمان بيان شده است، چنانكه امام صادق ـ عليه السلام ـ در پاسخ اين سؤال كه وجه حكمت غيبت حضرت قائم(عج) چيست؟ فرمود: «وجه حكمت غيبت آن حضرت همان وجه حكمت غيبت هاي ساير حجت هاي خدا قبل از اوست.»[9]
و در حديث ديگري آمده است كه امام صادق ـ عليه السلام ـ به حنان بن سدير فرمود: «مشيت خدا بر اين استقرار يافته كه سنتهاي پيامبران پيشين ـ عليهم السلام ـ را در مورد غيبت قائم ما جاري سازد، پس حاصل جمع مدت غيبت هاي آنان درباره او واقع خواهد شد.»[10]
پيامبران كه در احاديث به غيبت آنها استشهاد شده است، عبارتند از:
1. حضرت يونس، 2. حضرت يوسف، 3. حضرت موسي، 4. حضرت صالح.
غيبت سه پيامبر نخست در قرآن كريم نيز آمده است.
عبدالله بن سنان مي گويد: امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: در مورد قائم(عج) سنتي از موسي ـ عليه السلام ـ واقع مي شود. پرسيدم: آن سنت كدام است؟ فرمود: مخفي بودن ولادت، و غيبت از قومش.[11]
محمد بن مسلم گويد: نزد امام باقر ـ عليه السلام ـ رفتم تا درباره قائم آل محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ از او سؤال كنم. قبل از آن كه لب به سخن بگشايم، امام فرمود: در قائم آل محمد پنج شباهت از پنج پيامبر موجود است:
1. شباهت به يونس ـ عليه السلام ـ و آن عبارت است از بازگشت به سوي قوم خود پس از غيبت از آنان، به گونهاي كه وقتي از ميان آنان رفت جوان بود، و وقتي بازگشت پير شده بود.
2. شباهت به يوسف ـ عليه السلام ـ كه عبارت است از غيبت از قوم و خويشاوندان و دشوار شدن امر غيبت وي بر پدرش يعقوب ـ عليه السلام ـ .
3. شباهت با موسي ـ عليه السلام ـ در خفاي ولادت، و غيبت از شيعيان و پيروانش، و آزارهايي كه از دشمنانشان ديدند، تا اينكه بازگشت و خداوند او را بر فرعونيان پيروز ساخت.
4. شباهت با عيسي ـ عليه السلام ـ در اينكه در مورد زنده بودن او اختلاف نمودند، برخي گفتند: زنده است، و برخي گمان كردند كه او مرده است.
5. شباهت با جدش رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه با شمشير قيام خواهد كرد و دشمنان خدا و رسول خدا را نابود خواهد ساخت.[12]
نيز درباره غيبت صالح ـ عليه السلام ـ از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده كه فرمود: او مدتي طولاني غايب بود. و هنگامي كه بازگشت قيافه اش كاملاً تغيير كرده بود، و مردم در مورد او سه دسته شده بودند، عدهاي او را تصديق كردند، عدهاي او را تكذيب نمودند، و گروهي نيز دچار شك و ترديد شدند.
هم چنين از آن حضرت پرسيده شد: آيا در دوران غيبت صالح ـ عليه السلام ـ عالم و دانشمندي در ميان قوم او بود تا آنان را راهنمايي كند؟ امام ـ عليه السلام ـ پاسخ داد: خدا عادل تر از آن است كه زمين را بدون عالمي كه مردم را به خدا دعوت نمايد، باقي گذارد.[13]
پي نوشت :
[1] . بحار الانوار، ج 52، باب علة الغيبة، ص 98ـ90.
[2]. اصول كافي، ج 1، كتاب الحجه، باب التمحيص و الامتحان، روايت 6 ـ پنج روايت ديگر اين باب نيز مربوط به همين مسئله است.
[3] . علل الشرايع، باب 179، علة الغيبة، حديث 8.
[4] . بحار الانوار، ج 51، ص 350.
[5]. علل الشرايع، ص 244، باب 179(علة الغيبة).
[6]. بحار الانوار، ج 52، باب علة الغيبة، ص 92.
[7]. همان مدرك.
[8]. همان مدرك.
[9]. علل الشرايع، ص 246.
[10] . همان مدرك، ص 245.
[11]بحار الانوار، ج 51، ص 216.
[12]. بحار الانوار، ج 51، ص 218ـ217.
[13]. همان، ص 216ـ215.
|
|
واريز آنلاين به حساب مهديه |
|
|
|
|
|
|