|
|
|
|
تاريخ خبر: جمعه27/8/1384
|
شفاي جسمي ملاقات همسر مكرمه محمد تقي همداني شهيد دستغيب مي فرمايند: عالم بزرگوار حضرت آقاي شيخ محمد تقي همداني كه فضيلت و تقواي ايشان مورداتفاق حوزه علميه قم است و امام جماعت مسجد فرهنگ قم هستند شفا يافتن همسر خود را بطورخلاف عادت به بركت توسل به حضرت حجه بن الحسن العسگري عليه السلام مرقوم داشته اند و همان مرقومه ايشان ثبت مي گردد: بسم الله الرحمن الرحيم روز دوشنبه هيجدهم ماه صفر از سال هزارو سيصدو نودو هفت مهمي پيش آمد كه سخت مرا و صدها نفر ديگر را نگران نمود يعني همسر اين جانب محمد تقي همداني در اثر غم و اندوه و گريه و زاري دو سال كه از داغ دو جوان خودكه دريك لحظه در كوههاي شميران جان سپردند ، دراين روز مبتلا به سكته ناقصي شدند البته طبق دستور دكترها مشغول معالجه و دوا شديم ولي نتيجه اي بدست نيامد تا شب جمعه 22 صفر يعني چهارده روز بعد ا زحادثه سكته شب جمعه ساعت يازده تقريباً رفتم د رغرفه خود استراحت كنم پس از تلاوت چند آيه از كلام الله و خواندن دعاهاي مختصر از دعاهاي شب جمعه ، از خداوند متعال خواستم كه امام زمان حجه بن الحسن عليه السلام را مأذون فرمايد كه بداد ما برسد و جهت اينكه متوسل به آن بزرگوار شدم ا ز خداوند تبارك و تعالي مستقيماً حاجت خود را نخواستم اين بود كه تقريباً قبل از يك ماه از اين حادثه دختركوچكم ( فاطمه ) ا زمن خواهشي كرد كه من قصه ها و داستانهاي كساني كه مورد عنايت حضرت بقيه الله روحي فداه قرار گرفتند و مشمول عواطف و احسان آن مولي شده اند براي او بخوانم . من هم خواهش اين دخترك ده ساله را پذيرفتم و كتاب « نجم الثاقب » حاجي نوري را براي او خواندم . در ضمن من هم هب اين فكر افتادم كه مانند صدها نفر ديگر چرامتوسل به حجت منتظر امام ثاني عشر عليه السلام نشوم؟ لذا همانطور كه در بالا تذكر دادم د رحدودساعت يازده شب متوسل شدم به آن بزرگوار و با دلي پر از اندوه و چشمي گريان بخواب رفتم .ساعت چها ربعد از نيمه شب جمعه طبق معمول بيدار شدم ناگاه احساس كردم از اطاق پائين كه مريض سكته كرده انجا بود صداي همهمه مي آيد و سر صدا قدري بيشتر شد و ساعت پنج و نيم كه آن روز ها اول اذان صبح بود بقصد وضو آمدم پائين . ناگهان ديدم صبيه بزرگم كه معمولا در اين وقت در خواب بود بيدار و غرق در نشاط و سرور است تا چشمش به من افتاد گفت :اقا مژده بدهم به شما؟! گفتم : چه خبر است ؟ من گمان كردم خواهر يا برادرم از همدان امده اند . گفت : بشارت ! مادرم شفا دادند . گفتم : كه شفا داد ؟ گفت: مادرم چهار بعد از نيمه شب با صداي بلند و شتاب و اضطراب ما را بيدار كرده چون براي مراقبت مريض دخترش و برادرش (حاجي مهدي) و خواهر زاده اش(مهندس غفاري)كه اين دو نفر اخيراً از تهران آمده بودند مريضه را به تهران ببرند براي معالجه ، اين سه نفر در اتاق مريض بودند كه ناگهان داد و فرياد مريضه بلند شد كه مي گفت : برخيزيد آقا را بدرقه كنيد ، برخيزيد اقا را بدرقه كنيد . (مريض) مي بيند كه تا اينها از خواب برخيزند آقا رفته ، خودش كه چهار روز نمي توانست حركت كند ، از جا مي پرد و دنبال اقا تادم د رب حياط مي رود. دخترش كه مراقب حال مادر بود و در اثر سروصداي مادر كه آقا را بدرقه كنيد بيدار شده بود دنبال مادر تا دم درب حياط مي رود ببيند كه مادرش كجا مي رود دم درب حياط مريضه بخود مي آيد ولي نمي تواند باور كند كه خودش تا اينجا آمده . از دخترش زهرا مي پرسد كه زهرا من خواب مي بينم يا بيدارم ؟ دخترش پاسخ مي دهد كه مادر جان ترا شفا دادند آقا كجا بودكه مي گفتي آقا رابدرقه كنيد ماكسي را نديديم. مادر مي گويد: آقاي بزرگواري د رزيّ اهل علم ، سيد عالي قدري كه خيلي جوان نبود پير هم نبود به بالين من آمد و گفت : برخيز خدا ترا شفا داد. گفتم :نمي توانم برخيزم . با لحني تند تر فرمود: شفا يافتيد برخيز ! من از مهابت آن بزرگوار برخاستم . فرمود: شفا يافتيد ديگر دوا نخور و گريه هم مكن . و چون خواست از اطاق بيرون رود من شما را بيدار كردم كه او را بدرقه كنيد ولي ديدم شما دير جنبيديد خودم از جا برخاستم و دنبال آقا رفتم . بحمدالله پس از اين توجه و عنايت حال مريضه فوراً بهبود يافت و چشم راستش كه در اثر سكته غبار آورده بود برطرف شد پس از چهار روز كه اصلاً ميل به غذا نداشت در همان لحظه گفت : گرسنه ام براي من غذا بياوريد. يك ليوان شير كه د رمنزل بود به او دادندباكمال ميل تناول نمود. ميل به غذا كرد رنگ رويش بجا آمد و در اثر فرمان آن حضرت كه گريه مكن ، غم و اندوه از دلش برطرف شد. و ضمناً خانم مذكوره از پنج سال قبل رماتيسم داشت كه لطف حضرت عليه السلام شف يافت با آنكه اطباء نتوانستند معالجه كنند. ناگفته نماند كه در ايام فاطميه درمنزل مجلسي بعنوان شكرانه اين نعمت عظمي منعقد كرديم جناب آقاي دكتر دانش كه يكي از دكترهاي معالج اينبانو بودشفا يافتن او را برايش شرح دادم دكتر اظهار نمود آن مرض سكته كه من ديدم ا زراه عادي قابل معالجه نبودمگر آنكه از طريق خرق عادت و اعجاز شفا يابد. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و اله المعصومين لا سيما امام العصر و ناموس الدهر قطب دايره امكان سرور و سالار انس و جان صاحب زمين و زمان مالك رقاب جهانيان حجه بن الحسن العسگري صلوات الله عليه و عل يآبائه المعصومين و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته الي قيام يوم الدين. محمد تقي ابن محمد تقي همداني 25 ماه صفر الخير 1397 هجري قمري
پي نوشت :
نقل از كتاب ملاقات با امام عصر عليه السلام حجه الاسلام سيد جعفررفيعي
|
|
واريز آنلاين به حساب مهديه |
|
|
|
|
|
|