|
|
|
|
تاريخ خبر: جمعه27/8/1384
|
درد دل با محبوب اي تو اکمل ، اشرف خلق خدا اي به يمن توست رزق الوراء (1) عالم هجران تو در التهاب اهل دنيا جملگي در اضطراب تيرگي پاشيده در ارض و سما کن ظهوراي شمس حق ، منجي ما دست از آستين حق خارج نما دست ما را گير اي دست خدا سوخت در بازي دنيا حاصلم غرقه در خواب جهالت شد دلم دزد يغماگر ، غنائم را ربود تا دمي که نفس خامم خواب بود اين زمان من مانده و بي حاصلي حسرتي سر تا به پا ، سوز دلي گر تو دستم را نگيري واي من واي من ، اي واي من ، اي واي من غفلت است معناي هست و بود من پاره خواهد گشت تار و پود من اي حبيبا ، نفس ما را رام کن خارج از بيراهه و بر راه کن چشم دنيا بين ما را خاک کن نامه اعمال ما را پاک کن ديدگاني ده که با بينائيم دزد نتواند برد دارائيم تا ببينم جلوه رحمان تو سر گذارم بر سر دامان تو غير يادت در ضميرم هيچ ياد تا ابد اين دل به قربان تو باد انتظار چند صد سال ترا گر به پايان آورد اينک خدا در زمين بر پا نمائي يک صدا نيست معبودي بجز ذات خدا (تبارک و تعالي )
پي نوشت :
سروده خانم : م زعيم زاده
|
|
واريز آنلاين به حساب مهديه |
|
|
|
|
|
|