|
|
|
|
تاريخ خبر: جمعه27/8/1384
|
اماكن زيارتى منتسب به امام زمان(عج) در ايران و جهان على اكبر مهدىپور مسجد سهله، در اطراف كوفه، در دو كيلومترى شمال غربى مسجد اعظم كوفه، كهنترين مكان منتسب به حضرت بقيةاللّه(عج) است. در احاديث مأثور از امامان نور، مسجد سهله، به عنوان اقامت گاه شخصى حضرت ولى عصر(عليهالسّلام) در عصر ظهور معرّفى شده است. در اين نوشتار، به استناد بيست حديث از پيشوايان معصوم (عليهمالسّلام) جايگاه مسجد سهله از ديد روايات بررسى شده و ويژگىهاى آن مكان مقدّس شمارش گرديده، و به چهل مورد از نيك بختان تاريخ كه در اين پايگاه ملك پاسبان به حضرت دوست راه يافتهاند، اشاره شده است. جايگاه آن امام نور به هنگام ظهور در احاديث فراوانى، به صراحت، اعلام شده كه اقامتگاه شخصى حضرت بقيةاللّه، أرواحنافداه، در دوران ظهور مسجد مقدّس سهله است. اينك شمارى از اين روايات آورده مىشود.
1- محدّثان عالى مقام شيعه، با اسناد معتبر، در مجامع حديثى خود، از راويان اخبار و ناقلان آثار، روايت كردهاند كه روزى در محضر مقدّس رييس مذهب، حضرت امام صادق (عليهالسّلام) از مسجد سهله گفت و شنود شد. فرمودند
أما إنّه منزل صاحبنا إذا قام بأهله؛ آن جا اقامت گاه صاحب ما است، هنگامى كه با خانوادهاش قيام كند. در برخى از منابع، به جاى »قامَ«، »قَدِمَ« تعبير شده است؛ يعنى، هنگامى كه تشريف بياورد. و در نقل برخى از محدّثان، به جاى «أما إنّه»،« مسجد السّهله» آمده است؛ يعنى، به جاى ضمير، اسم صريح آمده است.
2- بيش از دو قرن، پيش از ميلاد مسعود كعبهى موعود، وجود مقدّس اميرمؤمنان (عليهالسّلام)، به هنگام ترسيم خطّ سير حضرت ولى عصر(عليهالسّلام) در آستانهى ظهور، مىفرمايد
كأنّي به قد عبر من وادى السلام إلى مسجد السّهلة، على فرس مُحَجَّل له شِمراخ، يزهو، و يدعو، و يقول في دعائه
»لا إله إلاّ الله حقّاً حقّاً...؛ گويى او را با چشم خود مىبينم كه از وادى السلام عبور كرده، بر فراز اسبى كه سپيدى پاها و پيشانىاش همىدرخشد، به سوى مسجد سهله در حركت است، و زير لب زمزمه دارد و خدا را اين گونه مىخواند
«لا إله الاّالله حقّاً حقّاً....»
3- بيش از يك قرن پيش از ولادت خجستهى حضرت حجّت (عليهالسّلام)، امام صادق (عليهالسّلام) خطاب به يار با وفايش ابوبصير فرمود
يا أبا محمّد! كأنّي أرى نزول القائم (عليهالسّلام) فى مسجد السّهلة بأهله و عياله؛ اى ابا محمّد! گويى فرود آمدن قائم (عليهالسّلام) را با اهل و عيالاش در مسجد سهله، با چشم خود مىبينم. ابوبصير عرضه داشت
« آيا محلّ اقامت دائمى آن حضرت، در مسجد سهله خواهد بود؟». حضرت فرمود
»آرى.«. سپس فرمود
مسجد سهله، اقامتگاه حضرت ادريس (عليهالسّلام) بود. مسجد سهله، اقامتگاه حضرت ابراهيم خليل الرحمان(عليهالسّلام) بود. خداوند، پيامبرى را مبعوث نكرده، جز اين كه در مسجد سهله نماز گزارده است. مسجد سهله، پايگاه حضرت خضر(عليهالسّلام) است. كسى كه در مسجد سهله اقامت كند، همانند كسى است كه در خيمهى رسول اكرم (صلّى اللّه ُعليه وآله وسلّم) اقامت كند. مرد و زن با ايمانى يافت نمىشود، جز اين كه دلاش به سوى مسجد سهله پر مىزند. در مسجد سهله، تخته سنگى است كه تمثال همهى پيامبران بر آن نقش بسته است. احدى در مسجد سهله نماز نمىگزارد كه با نيّت راستين خدا را بخواند، جز اين كه خداوند او را با حاجت بر آورده شده از آن جا بر مىگرداند. احدى نيست كه در مسجد سهله به خدا پناهنده شود، جز اين كه خداوند او را از آن چه بيم دارد پناه دهد. ابوبصير عرض كرد
« فضيلت بسيار بزرگى است!». امام صادق (عليهالسّلام)فرمود
« آيا براىات بيفزايم؟». عرض كرد
« بلى.». فرمود
مسجد سهله، از آن بُقعه هايى است كه خداوند دوست دارد او را در آن جا بخوانند. شب و روزى نيست كه فرشتگان به زيارت مسجد سهله نشتابند و در آن جا به عبادت حق تعالى نپردازند. اگر من در آن سامان سكونت داشتم، هيچ نمازى را جز در مسجد سهله نمىخواندم. اى ابا محمد! اگر مسجد سهله هيچ فضيلتى جز فرود آمدن فرشتهها و اقامت پيامبران را نداشت، همين فضيلت بس بود، در حالى كه اين همه فضيلت دارد. آن چه از فضايل مسجد سهله براى تو بازگو نكردم، بيش از فضايلى است كه براىات گفتم. ابوبصير عرض كرد
«آيا مسجد سهله، اقامتگاه دائمى حضرت قائم (عليهالسّلام) خواهد بود؟.» فرمود
«آرى.».
4- مفضّل در ضمن حديث مفصّلى از محضر امام صادق (عليهالسّلام) پرسيد
»منزل حضرت مهدى (عليهالسّلام) و مركز اجتماع شيعيان كجا خواهد بود؟«. امام صادق (عليهالسّلام) در پاسخ او فرمود
دار ملكه الكوفة، و مجلس حكمه جامعها، و بيت ماله و مقسم غنائم المسلمين مسجد السّهلة، و موضع خلواته الذّكوات البيض من الغريّين؛ مركز حكومت او، كوفه، و مركز قضاوتاش، مسجد اعظم كوفه، و مركز بيت المال و محل تقسيم غنايم مسلمانان، مسجد سهله، و محل خلوت و مناجاتهايش تپّههاى سپيد و نورانى نجف اشرف است.
5- ابوبكر حضرمى از محضر امام باقر (عليهالسّلام) پرسيد
« بعد از خانهى خدا و حرم رسول خدا(صلّىاللّهُعليهوآلهوسلّم) كدامين بقعه از همهى بقعهها با فضيلتتر است؟». امام باقر(عليهالسّلام) فرمود
اى ابابكر! كوفه است كه پاك و پاكيزه است، و قبور پيامبران مرسل و غيرمرسل در آن است، و قبور صالحان و صدّيقان در آن است، و مسجد سهيل در آن است كه
خداوند، هيچ پيامبرى مبعوث نكرده، جز اين كه در آن نماز گزارده است. و فيها يظهر عدل الله؛ عدالت خداوند در آن جا ظاهر مىشود. و فيها يكون قائمه و القُوّام من بعده؛ خليفهى قائم به حق خداوند، و ديگر قائمانِ بعد از اونيز در آن جا خواهند بود. آن جا اقامتگاه پيامبران، و اوصياى پيامبران و صالحان است.
6- ابان بن تغلب، در سفرى با امام صادق (عليهالسّلام) هم سفر شد. در اطراف كوفه، در سه نقطه، امام صادق (عليهالسّلام) از اسب پياده شد، دو ركعت نماز گزارد. ابان، در مورد اين سه نقطه، از آن حضرت پرسيد. امام(عليهالسّلام) توضيح داد. سومين مورد را »محلّ نزول قائم (عليهالسّلام) « معرفى فرمود. در اين حديث اگرچه به نام مسجد سهله تصريح نشده، ولى از بررسى مجموع روايات اطمينان حاصل مىشود كه آن نقطه، مسجد سهله بوده است.
7- محمّد بن حسين بن عبدالله تميمى، مشهور به «ابوسوره» از بزرگان زيديّه بود. روز عرفهاى، به زيارت امام حسين (عليهالسّلام) مشرّف شد. شب عيد را نيز در حائر حسينى بيتوته كرد. در پگاه عيد اضحى، به هنگام خروج از حرم امام حسين (عليهالسّلام) به پيشگاه مقدّس حضرت بقيّةالله، أرواحنافداه، شرفياب شد. در محضر آن قبلهى موعود، به سوى مسجد سهله حركت كرد. معجزهاى از آن حضرت مشاهده كرد. مستبصر شد و به آيين تشيع اثناعشرى گرويد. ابوسوره مىگويد
»هنگامى كه به مقابر مسجد سهله رسيديم، آن امام همام فرمود
« هُوَ ذا منزلي؛ اين جا خانهى من است.». در اين احاديث، از مسجد سهله به عنوان اقامتگاه حضرت بقيّةاللّه، أرواحنا فداه، به هنگام ظهور سخن رفته است در احاديث فراوان ديگرى، به ابعاد ديگرى از ويژگىهاى مسجد سهله اشاره شده، كه شمارى از آنها را در اين جا مىآوريم
8- شيخ طوسى، با سلسله اسناد خود، در ضمن يك حديث طولانى، از وجود مقدس اميرمؤمنان (عليهالسّلام) روايت مىكند كه به هنگام شمارش مساجد مباركهى كوفه فرمود
و مسجد بنى ظفر مسجد مبارك. والله! إنّ فيه لصخرة خضراء، و ما بعث الله من نبىّ إلّا فيها تمثال وجهه، و هو مسجد السّهلة؛ مسجد بنى ظفر، كه همان مسجد سهله است، مسجد مباركى است. به خدا سوگند! در آن، تخته سنگ سبز رنگى است كه خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرده، جز اين كه تمثال صورتاش در آن هست.
9- مرحوم كلينى، در همين رابطه، حديثى با سلسله اسنادش از امام باقر (عليهالسّلام) روايت كرده كه آن حضرت، در شمار مساجد مباركهى كوفه فرمود
و مسجد بنى ظفر و هو مسجد السّهلة؛ و مسجد بنى ظفر كه همان مسجد سهله است.
10- امام صادق (عليهالسّلام) خطاب به علاءبن رزين فرمود
« در نزديكى شما، مسجدى هست كه شما آن را »مسجد سهله« مىناميد و ما آن را «مسجد شرى» مىناميم، آيا در آن مسجد نماز مىخوانى؟». علاء گفت
« آرى! جانام به فدايت! من، در آن جا نماز مىخوانم».. امام صادق (عليهالسّلام) فرمود
إئته؛ فإنّه لم يأته مكروب إلّا فرّج الله كربته - أوْ قال
قضى الله حاجته - و فيه زبرجدة فيها صورة كلّ نبىّ و كلّ وصىّ؛ آرى، آن جا برو؛ زيرا، هرگز اندوهناكى به آن جا نمىرود، جز اين كه خداوند، اندوهاش را مىزدايد. و يا فرمود
حاجتاش را بر مىآورد. و در آن جا زبرجدى هست كه تمثال همهى پيامبران و همهى اوصياى پيامبران در آن است.
11- اميرمؤمنان (عليهالسّلام) به مالك بن ضُمره رواسنى - كه از خواص اصحاباش بود فرمود
« آيا به مسجدى كه در پشت خانهات هست، مىروى؟ و در آن نماز مىگزارى؟». مالك گفت
« اى اميرمؤمنان! معمولاً، در اين مسجد، خانمها نماز مىخوانند.». فرمود
يا مالك! ذاك مسجد ما أتاه مكروب قطّ، إلاّ فرّج اللّه عنه و أعطاه حاجته؛ اى مالك! اين، مسجدى است كه هرگز شخص اندوهناكى به آن جا نمىرود، جز اين كه خداوند همّ و غماش را برطرف مىكند، حاجتاش را بر مىآورد. در اين حديث، اگرچه به نام« مسجد سهله» تصريح نشده، جز اين كه از بررسى احاديث، اطمينان حاصل مىشود كه در مورد مسجد سهله است و لذا ابن مشهدى، آن را در باب احاديث مربوط به فضائل مسجد سهله نقل كرده است.
12- امام صادق (عليهالسّلام) در اين باره فرمود
[ إنّه] ما من مكروب يأتى مسجدالسّهلة، فيصلّى فيه ركعتين بين العشائين و يدعوالله تعالى، إلّا فرّج اللّه كربه؛ هيچ غمزدهاى نيست كه به مسجد سهله برود و در آن دو ركعت نماز ميان مغرب و عشا بخواند و خداى را بخواند، جز اين كه خداوند غمهايش را زايل گرداند.
13- از امام زين العابدين (عليهالسّلام) روايت شده كه فرمود
مَنْ صلّى فى مسجد السهلة ركعتين، زاد الله في عمره سنتين؛ هر كس در مسجد سهله دو ركعت نماز بگزارد، خداوند، دو سال بر عمر او مىافزايد.
14- امام صادق (عليهالسّلام) در اين باره فرمود
إذا دخلتَ الكوفة، فأتِ مسجدالسهلة، فصلّ فيه واسأل الله حاجتك لدينك و دنياك...؛ هنگامى كه وارد كوفه شدى، به مسجد سهله برو و در آن جا نماز بگزار، آن گاه حاجتهاى مادّى و معنوى خود را از خداوند بطلب كه
مسجد سهله خانهى ادريس نبى بود. حضرت ادريس در آن جا لباس مىدوخت و نماز مىخواند. هر كس در مسجد سهله خدا را بخواند، براى هر حاجتى كه مورد علاقهاش باشد، خداوند، حاجتاش را بر مىآورد، و در روز قيامت، او را تا رتبهى حضرت ادريس بالا مىبرد، و او را از ناملايمات دنيا و نيرنگهاى دشمنان پناه مىدهد.
15- مرحوم كلينى با سلسله اسنادش از امام صادق (عليهالسّلام) روايت كرده كه فرمود
بالكوفة مسجد يقال له »مسجد السهلة«. لو أنّ عمّي زيداً أتاه، فصلّى فيه واستجار الله، لأجاره عشرين سنة. فيه مناخ الرّاكب و بيت إدريس النّبى (عليهالسّلام)، و ما أتاه مكروب قطّ فصلّى فيه بين العشائين و دعا الله، إلّا فرّج الله كربته؛ در كوفه، مسجدى است كه »مسجد سهله« ناميده مىشود، اگر عمويم زيد به آن جا مىرفت و به خدا پناهنده مىشد، خداوند، بيست سال او را پناه مىداد. آن جا جايگاه سواره و خانهى ادريس نبى (عليهالسّلام) است. هيچ غم زدهاى نيست كه به آن جا برود و ميان مغرب و عشا نمازى بگزارد و خدا را بخواند، جز اين كه خداوند غمهايش را بر طرف مىسازد. در نقل شيخ طوسى آمده است كه پرسيدند
«منظور از «سواره» كيست؟.» فرمود
«حضرت خضر (عليهالسّلام).».
16- جعفر بن محمّد بن قولويه (استاد شيخ مفيد) با سلسله اسنادش از امام جعفر(صادق عليهالسّلام ) روايت كرده كه خطاب به ابوحمزهى ثمالى فرمود
اى اباحمزه! آيا عمويم زيد را در شبى كه خروج كرد، ديدار كردى؟. عرض كرد
بلى. فرمود
آيا در مسجد سهيل نماز گزارد؟. عرض كرد
مسجد سهيل كجا است؟ آيا منظور شما مسجد سهله است؟. فرمود
آرى.. عرضه داشت
نه. فرمود
أما إنّه لوصلّى فيه ركعتين، ثمّ استجارالله، لأجاره سنة؛ اگر در آن جا دو ركعت نماز مىخواند، آن گاه به خدا پناهنده مىشد، بى گمان، خداوند، تا يك سال او را پناه مىداد. ابوحمزهى ثمالى گفت
پدر و مادرم به فداى شما! آيا مسجد سهله اين گونه است؟. فرمود
آرى مسجد سهله، خانهى حضرت ابراهيم بود، هنگامى كه به سوى عمالقه رفت. خانهى حضرت ادريس آن جا بود و آن جا لباس مىدوخت. پايگاه سواره (حضرت خضر) آن جا است. آن جا، تخته سنگ سبز رنگى است كه تمثال همه ى پيامبران در آن است. در زير آن سنگ، تربتى است كه خداوند همهى پيامبران را از آن آفريده است. محل عروج آن جا است. فاروق اعظم، آن جا است، كه در نقطهاى از آن است. آن جا، رهگذر مردمان است. آن جا، از سرزمين كوفه است. صور، در آن جا دميده مىشود. حشر و نشر، به سوى آن جا است. هفتاد هزار نفر از كنار آن محشور مىشوند كه بدون حساب وارد بهشت مىگردند...
17- مرحوم كلينى، در همين باره از عبدالله بن ابان روايت مىكند كه گفت
روزى، در خدمت امام صادق (عليهالسّلام) بوديم. خطاب به حاضران فرمود
آيا كسى از شما، از سرگذشت عمويم زيدبنعلى (عليهالسّلام) اطّلاعى دارد؟. يكى از حاضران گفت
آرى؛ من، تا حدّى از مطالب ايشان خبر دارم. شبى، در خانهى معاويه بن اسحاق انصارى، در خدمت جناب زيد بوديم كه گفت
مهيّا شويد به مسجد سهله برويم و در آن جا نماز بگزاريم.. امام صادق (عليهالسّلام) پرسيد
آيا انجام داد؟. پاسخ داد
نه. كارى پيش آمد و او را از رفتن به مسجد سهله بازداشت. امام (عليهالسّلام) فرمود
اما والله! لو أعاذالله به حولاً لأعاذه؛ به خدا سوگند، اگر در آن جا براى يك سال از خدا پناه مىطلبيد، خداوند به او پناه مىداد.. سپس فرمود
»آيا نمىدانيد كه آن جا، خانهى ادريس نبى (عليهالسّلام) بود، حضرت ادريس، آن جا خياطى مىكرد، حضرت ابراهيم (عليهالسّلام) از آن جا به سوى عمالقه رفت، داوود از آن جا به جنگ جالوت رفت، در آن جا تخته سنگ سبز رنگى است كه تمثال همهى پيامبران در آن است، گِل همهى پيامبران، از زير آن سنگ اخذ شده است، آن جا، پايگاه سواره است؟. پرسيدند
سواره كيست؟. فرمود
خضر( عليهالسّلام) است.
18- علامهى مجلسى از امام صادق (عليهالسّلام) روايت كرده كه فرمود
مسجد السّهلة مناخ الرّاكب؛ مسجد سهله، پايگاه سواره است.«. پرسيدند
منظور از سواره كيست؟. فرمود
حضرت خضر (عليهالسّلام).
19- ابن مشهدى، با سلسله اسنادش از على بن ابراهيم صاحب تفسير قمى روايت كرده كه در ضمن يك حديث طولانى از پدرش ابراهيم بن هاشم نقل كرده، كه در مسجد سهله، به خدمت حضرت خضر(عليهالسّلام ) شرف ياب شده. در زاويهى شرقى مسجد، از آن حضرت پرسيد
اين جا چه نام دارد؟. حضرت خضر (عليهالسّلام) فرمود
إنّه مقام الصّالحين والأنبياء والمرسلين؛ اين جا، مقام صالحان و پيامبران و رسولان است.
20- ابن مشهدى، با چند طريق از «بشّار مُكارى» روايت مىكند كه روزى به محضر امام صادق(عليهالسّلام ) شرفياب شد، طبقى از خرماى طبرزد را در محضر امام (عليهالسّلام) مشاهده كرد. امام (عليهالسّلام) از آن خرما به بشّار تعارف كرد. ايشان عذر آورد كه در مسير خود با حادثهى دل خراشى مواجه شده است، لذا نمىتواند چيزى بخورد. امام (عليهالسّلام) آن حادثه را جويا مىشوند. بشّار مىگويد
«خانمى را در كوچه ديدم كه زمين خورده بود. به ياد حضرت زهرا (عليهاالسلام) افتاده، گفته بود
"لعن الله ظالميكِ يا فاطمة!". گزارش، به شرطه رسيده بود. شرطه، او را دستگير كرد. به سوى زندان برد. مرتّب، با تازيانه بر سرش كوبيد. او نيز هر چه فرياد مىزد و يارى مىطلبيد، كسى جرئت نمىكرد كه به يارىاش بشتابد.». امام (عليهالسّلام) دست از طعام كشيد. اشك از ديدگان مباركاش سرازير شد. آن قدر گريست كه محاسن و سينه و دستمالاش خيس شد. آن گاه به بشّار فرمود«
بشّار! برخيز به مسجد سهله برويم و خداى را بخوانيم و آزادى آن زن را از خداوند بخواهيم». امام (عليهالسّلام) كسى را به شرطه خانه فرستاد و به او فرمود
« آن جا بماند تا هنگامى كه از آن زن خبرى دريافت كند.». بشار مىگويد
«در خدمت امام (عليهالسّلام) به مسجد سهله رفتيم. هر كدام دو ركعت نماز گزارديم. آن گاه امام (عليهالسّلام) دستها را به سوى آسمان برافراشت و دعاى
أنت «الله لا إله إلّا أنت...» را تا آخر خواند. آن گاه به سجده رفت. من، جز صداى نفسهايش را نمىشنيدم. پس از مدتى سر از سجده برداشت و فرمود
"برخيز كه زن آزاد شد".». بشار گويد
در محضر( امام عليهالسّلام) حركت كرديم. در كوچه هاى كوفه بوديم كه فرستادهى امام (عليهالسّلام) آمد و آزاد شدن آن خانم را به امام (عليهالسّلام) نويد داد....
× × × ويژگىهاى مسجد سهله از بررسى مجموع رواياتى كه دربارهى مسجد سهله رسيده، به اين نتيجه مىرسيم كه براى مسجد سهله ويژگىهاى فراوان و امتيازات بى شمار است كه به گوشهاى از آنها در اين جا اشاره مىكنيم. براى رعايت اختصار، فقط به شمارهى حديث و يا احاديثى كه به آن ويژگى دلالت مىكند، در داخل كروشه اشاره مىكنيم.
1- آن جا، از سرزمين كوفه است. [ح 16].
2- آن جا، اقامتگاه پيامبران و صالحان است. [ح 5]
3- آن جا، اقامتگاه جانشينان حضرت مهدى (عليهالسّلام) است. [ح 5]
4- آن جا، اقامتگاه حضرت ابراهيم (عليهالسّلام) بود. [ح 3 و 16]
5- آن جا، اقامتگاه حضرت ادريس )عليهالسّلام( بود. [ح 16 15 14 3 و 17]
6- آن جا، اقامتگاه حضرت بقيةاللّه، أرواحنا فداه، است. [ح 6 5 3 1 و 7]
7- آن جا، اقامتگاه دائمى آن حضرت است. [ح 3]
8- آن جا، پايگاه حضرت خضر (عليهالسّلام) است. [ح 17 16 15 3 و 18]
9- آن جا، تربتى هست كه همهى پيامبران از آن آفريده شدهاند. [16 و 17]
10- آن جا، رهگذر راهيان بهشت است. [ح 16]
11- آن جا، عبادتگاه حضرت ادريس بود. [ح 14]
12- آن جا، كارگاه خياطى حضرت ادريس بود. [ح 14 و 17]
13- آن جا، مبارك است. [ح 8 و 9]
14- آن جا، محلّ تقسيم غنايم در عصر ظهور است. [ح 4]
15- آن جا، محلِّ عروج است. [ح 16]
16- آن جا، محلّ نزول فرشتهها است. [ح 3]
17- آن جا، محلّ نيايش حضرت صاحب (عليهالسّلام) است.[ح 19]
18- آن جا، مركز بيت المال حضرت است. [ح 4]
19- آن جا، مقام صالحان و پيامبران است. [ح 19]
20- امام صادق (عليهالسّلام) براى حوائج مهم به آن جا تشريف مىبرد. [ح 20]
21- تمثال همهى پيامبران در سنگ سبز رنگى در آن جا است. [ح 16 10 8 و 17]
22- تمثال همهى پيامبران و اوصياى آنان نيز در آن سنگ است. [ح 10]
23- حشر و نشر همگان، به سوى مسجد سهله است. [ح 16]
24- حضرت ابراهيم (عليهالسّلام) از آن جا به سوى عمالقه رفت. [ح 16 و 17]
25- خانوادهى حضرت مهدى )عليهالسّلام( در هنگام ظهور، در آن جا فرود مىآيند. [ح 1 و 3]
26- خدا، دوست دارد كه در آن جا نيايش شود.[ح 3]
27- داوود، از آن جا به جنگ جالوت رفت. [ح 17]
28- دل هر زن و مرد مؤمن به آن جا پر مىكشد. [ح 3]
29- دو ركعت نماز در آن جا، انسان را در پناه خدا قرار مىدهد. [ح 16]
30- دو ركعت نماز ميان مغرب و عشا، در آن جا، موجب افزايش عمر است. [ح 13]
31- دو ركعت نماز ميان مغرب و عشا، در آن جا، موجب رفع غم مىشود. [ح 12]
32- صُور، در آن جا دميده مىشود. [ح 16]
33- عبادت در آن جا، همانند عبادت در خيمهى رسول اكرم (صلّىاللّهُ عليه وآله وسلّم) است. [ح 3]
34- عدالت الهى، در آن جا ظاهر مىشود. [ح 5]
35- فاروق اعظم، آن جا است. [ح 16]
36- فرشتگان، هر شب و روز، در آن جا فرود مىآيند. [ح 3]
37- فضايل ناگفتهى آن جا، بيشتر از آن چه بيان شد، است. [ح 3]
38- گِل همهى پيامبران، از آن جا برداشته شده است. [ح 17]
39- مسجد بنى ظفر، همان مسجد سهله است .[ح 9]
40- مسجد سهيل، همان مسجد سهله است. [ح 5 و 16]
41- مسجد شرى، ثرى، برى نيز همان مسجد سهله است. [ح 10]
42- نيايش در مسجد سهله، موجب قضاى حوائج و تقرّب به خدا است. [ح 14]
43- نيايش در آن جا، موجب مصونيّت از ناملايمات است. [ح 14]
44- نيايش در آن جا، موجب مصونيّت از نيرنگ دشمنان است. [ح 14]
45- هفتاد هزار نفر از آن جا، بدون حساب، وارد بهشت مىشوند. [ح 16]
46- هيچ اندوهگينى وارد آن مسجد نشود، جز اين كه غم و اندوهاش زدوده شود. [ح 10 و 11]
47- هيچ پيامبر مبعوث نشد، جز اين كه در آن جا نماز گزارد. [ح 3 و 5]
48- هيچ كس در آن جا به خدا پناهنده نشود، جز اين كه خدا او را پناه دهد. [ح 15 3 و 17]
49- هيچ كس در آن جا نماز نگزارد، جز اين كه حاجت روا بر مىگردد. [ح 3 و 12]
50- هيچ كس در آن جا وارد نشود، جز اين كه حاجتاش برآورده شود. [ح 10 و 11]
باريافتگان مسجد سهله در طول يك هزار و نود و چهارسالى كه از آغاز غيبت كبراى حضرت بقيةالله، أرواحنا فداه، مىگذرد، هزاران نفر از شيعيان شيفته و منتظران دل سوخته، به قصد ديدار يار، از اقطار و اكناف جهان، به سوى مسجد مقدّس سهله مىشتابند، شبهايى را در آن جا بيتوته مىكنند، با كعبهى مقصود و قبلهى موعود مناجات مىكنند. به ديدار جان جانان موفّق مىشوند، ولى به دلايلى دم فرو بسته، راز دل را به احدى اظهار نمىكنند. در اين ميان، شمار اندكى از اين نيك بختان يافت مىشوند كه على رغم تحفّظ و خويشتن دارى كه در كتمان توفيقات خود معمول داشتهاند، راز شان بر ملا شده، به گوش ديگر دل سوختهها نيز رسيده است. تعداد بسيار نادرى از اين عزيزان، داستان تشرّفشان، به آثار مكتوب راه يافته، در لابهلاى كتب درج شده، به دست ما رسيده است. با توجّه به مشكلات فراوانى كه در نقل اين رويدادها هست، فقط اسامى شمارى از اين افراد سعادتمند كه در مسجد سهله به حضور يار بار يافته و يا مورد توجّه محبوب قرار گرفتهاند، ثبت مىشود، تا مورد بررسى و مراجعهى علاقهمندان قرار گيرد. آن عدّه از شيفتگان پژوهنده و خوانندگان ارجمند كه تمايل به مطالعه ى متن كامل اين رخدادها باشند، مىتوانند به منابع ياد شده در پايان نوشتار مراجعه فرمايند.
1- محمّد بن ابى روّاد رواسى، با محمّد بن جعفر دهّان، در يكى از ايّام رجب، به قصد ديدار حضرت صاحب الأمر (عليهالسّلام) به مسجد سهله مشرّف شدند. به هنگام بازگشت، در مسجد صعصعه، به محضر آن قطب دايرهى امكان شرف ياب شدند، دعاى معروف
«اللّهمّ ياذا المنن السّابغة » را از آن حضرت استماع كردند.
2- افتخار قرون و اعصار، آيةاللّه سيّد مهدى بحرالعلوم( متوفاى 1212 ه) بنا به تقاضاى ميرزاى قمىصاحب قوانين ( متوفاى 1231 ه) تشرّف خود را در مسجد سهله به پيشگاه جان جانان و استماع مناجات گوشنواز آن امام دلنواز را بيان كرد، امّا از اظهار گفتوشنود خود با آن حضرت امتناع كرد.
3- سيّد بحرالعلوم، يك بار ديگر در مسجد سهله، به محضر آن حضرت شرفياب شد و در نماز جماعتى كه به امامت آن بزرگوار برگزار شده بود، شركت كرد.
4- سيّد جعفر قزوينى، در خدمت پدر بزرگوارش سيّد باقر قزوينى - كه صاحب كرامات فراوان بود - در مسجد سهله، به محضر خورشيد فروزان امامت شرفياب شده است.
5- سيّد مهدى عباباف نجفى كه هر شب چهارشنبه به مسجد سهله مشرف مىشد، در نيمه شبى، به خدمت خورشيد عالَم تاب شرفياب شد و مشاهده كرد كه در آن شب تار، در و ديوار مسجد، چون روز، روشن بود.
6- حاج سيّد احمد اصفهانى (مشهور به خوشنويس) كه در زمان ميرزاى شيرازى به سامرا مهاجرت كرده بود، روز جمعهاى، در مسجد سهله، به پيشگاه پيشواى انس و جان شرفياب شد و فرمان يافت كه همه روزه، صبحگاهان، به نيابت از سوى حضرت صاحب الزّمان (عليهالسّلام) زيارت عاشورا بخواند.
7- شيخ محمود عراقى (متوفاى 1306 ه) از تبار جناب ميثم تمّار و از شاگردان شيخ انصارى، از مولى عبدالحميد قزوينى، بدون واسطه نقل مىكند كه چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرف شد. در چهلمين شب، جمال باهرالنّور آن حضرت را مشاهده كرد، و صحن مسجد را بدون شمع و چراغ، از نور آن خورشيد جهان افروز، روشن و منور ديد.
8- وى، از سيّد باقر اصفهانى - كه او را به عنوان سيّدِ ثقهى جليل و فاضل عادل نبيل ستوده است - بدون واسطه نقل كرده كه در شب چهارشنبهاى، در مسجد سهله، به محضر مولا شرفياب شد و از خوان كَرَماش برخوردار گشت.
9- سيّد عبدالله قزوينى در سال 1327 ه . در مسجد سهله، به ديدار آن حضرت توفيق يافت و مقام حضرت مهدى (عليهالسّلام) را روشنتر از روز ديد.
10- حاج على نجفى با يك گروه يازده نفرى، هر شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شد. در يك شب چهارشنبه كه مسئول شام فراموش كرده بود غذا بياورد، بعد از اَعمال مسجد، به مسجد كوفه رفتند و در حجرهاى بيتوته كردند و از شدّت گرسنگى، خواب شان نبرد كه ناگهان، خورشيد جهان افروز، به داخل حجره تشريف آورده، چاى و برنج داغ به آنان مرحمت فرموده است.
11- شيخ محمود عراقى، داستان تشرّف شخص فلاح يزدى سهلاوى را در مسجد سهله، از حاج ملا باقر بهبهانى، و اداى قرضهايش را به فرمان حضرت، به دست سيّد اسدالله رشتى، نقل كرده است.
12- ميرزا هادى بجستانى، از دوستاش سيّد حسن - كه او را به تقوا و ديانت ستوده است - نقل مىكند كه چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شد و در شب چهلم، مورد عنايت قرار گرفت.
13- شيخ محمّدتقى حائرى مازندرانى، شب چهارشنبهاى، در مسجد سهله، به محضر آن حضرت شرفياب شد و دعاى حضرتاش را در مورد شيعيان، به لفظ »شيعتي« استماع كرد.
14- محدّث نورى، از شيخ باقر كاظمى - كه او را به داشتن ملكهى اجتهاد مطلق ستوده است - نقل مىكند كه در شب چهارشنبهاى، در وسط مقام آن حضرت در مسجد سهله، نور بسيار قوى همانند شعلههاى آتش مشاهده كرده است.
15- وى، داستان يك سبزى فروش نجفى را نقل كرده كه در شبهاى چهارشنبه، به مسجد سهله مىرفته و در يك شب ظلمانى، در مقام حضرت، به محضر آن خورشيد جهان افروز شرفياب شده است. وجود حضرت، مقام را بدون شمع و چراغ، چون روز، روشن كرده بود.
16- سيّد جليل القدرى از علماى زاهدان، پس از چهل شب مداومت بر تشرّف به مسجد سهله، شب چهارشنبهاى، در مسجد سهله، خدمت مولا رسيده و مورد عنايت قرار گرفته است.
17- محدّث نورى، از يك مرد صالح سلمانى نقل مىكند كه چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شده، در شب چهلم، به ديدار محبوب شرفياب شده، حضرتاش او را به ملازمت پدر پيرش، توصيه فرموده است.
18- حضرت آيةاللّه حاج ميرزا مهدى اصفهانى( متوفاى 1365 ه) مكرّر در مكرّر، در مسجد سهله، براى ملاقات حضرت بقيةالله، أرواحنافداه، و رهايى از منجلاب افكار يونانى و التقاطى، استغاثه كرد. سرانجام، روزى به هنگام بازگشت از مسجد سهله، در مقام هود و صالح، به محضر آن حضرت شرفياب شد و اين جملهى نورانى را بر سينهى آن حضرت مشاهده كرد
طلب المعارف من غير طريقنا أهل البيت مساوق لانكارنا؛ طلب كردن معارف دينى، به جز از طريق ما اهلبيت، با انكار ما مساوى است.
19- محدّث نورى، از طرق متعدّد، از حاج عبداللّه واعظ نقل كرده كه مكرّر، در مسجد سهله، در مقام حضرت، نور درخشانى چون آتش مشتعل مشاهده كرده است.
20- مرحوم آيةاللّه مرعشى نجفى (متوفّاى 7 صفر 1411 ه) داستان تشرّف سيّد جليل القدرى را در مسجد سهله به پيشگاه مقدّس مولا، با دست خط خود نوشته، به مرحوم عمادزاده مرحمت كرده، ايشان نيز آن را عيناً در كتاب خود آورده است. پس از درگذشت آن مرجع عالىقدر، اين داستان، به نام خود آن مرحوم ثبت شده است.
21- علاّمهى طباطبايى صاحب تفسير الميزان. (متوفاى 18 محرم 1402 ه) از استادش مرحوم آقا سيّد على قاضى نقل مىكرده كه برخى از افراد زمان ما، مسلّماً، به محضر مبارك آن حضرت رسيدهاند. يكى از آنان، حاج شيخ محمّد تقى آملى بود كه در مسجد سهله، در مقام آن حضرت - كه به مقام صاحب الزمان معروف است - مشغول دعا و ذكر بود كه ناگهان آن حضرت را در ميان نورى بسيار قوى مىبيند كه مىخواهد به او نزديك شود، ابهّت و عظمت آن نور، طورى او را مىگيرد كه نزديك بوده قبض روح شود، نفسهايش به شماره مىافتد، حضرت را به اسماى جلاليهى خدا قسم مىدهد كه نزديكتر نشود.
22- سيّد جليل القدرى به عشق ديدار مولا، از مشهد مقدّس به عتبات عاليات مىرود. حدود يك سال، در كربلا اقامت مىكند. چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله مىرود. در شب چهلم، در حجرهى حاج شيخ محمّد جواد سهلاوى به آرزوى خود مىرسد و جان جانان را ديدار مىكند. مرحوم حاج شيخ محمود عتيق( مشهور به حاج ملاّ آقا جان) نيز در آن محفل نورانى، حضور داشته است، ولى به جهت عصبانى شدن و تندى كردن به يك طلبه، كه خيال مىكرده، حضور او، مانع فيض است، از اين سعادت محروم مىشود.
23- حاج شيخ محمود كُمْلَهاى در ايّام اقامتاش در نجف اشرف، چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شد. در اين مدّت، تلاش زياد كرده كه معصيّت نكند و ضمناً از غذاهاى حيوانى نيز اجتناب كرد. در شب چهارشنبه 34 يا 35 به محضر مقدس مولا مىرسد. مولا، سفرهاى پهن، و از او نيز براى صرف غذا دعوت مىكند. او، عذر مىخواهد و مىگويد
« من، در شرايطى هستم كه غذاى حيوانى نمىخورم.». مولا مىفرمايد
«آن چه شنيدى، معنايش اين است كه مثل حيوان نخور، نه آن كه غذاى حيوانى نخور.».
24- حاج صادق كربلايى، چند شب چهارشنبه، براى حاجتى، با پاى پياده، از كربلا به مسجد سهله مشرّف مىشود. در يكى از شبها، در مسير مسجد سهله، به محضر مولا شرفياب مىشود. در بامداد همان روز، حاجتاش نيز روا گشته است.
25- عالم دلسوختهاى، چهل شب چهارشنبه، به قصد ديدار يار، به مسجد سهله مشرّف مىشود، ولى به مقصود نمىرسد. سرانجام، او را به مغازهى پيرمرد قفل سازى در بازار آهنگران رهنمون مىشوند. رخت سفر بسته به آن شهر سفر مىكند. مغازهى پيرمرد را پيدا مىكند. رفتار صادقانه و منصفانهاى از او مشاهده مىكند. از دو لب جان جانان، اين جمله را استماع مىكند كه فرمود
«اين گونه باشيد، ما به سراغ شما مىآييم.».
26- از مرحوم آيةالله حاج شيخ محمّد على اردوبادى (متوفاى 15 صفر 1380 ه) نقل شده كه يك تاجر تبريزى به نام حاج محمّد جعفر اصفهانى، دچار تنگ دستى مىشود. به عتبات مىرود و در نجف اشرف رحل اقامت مىافكند. چهل شب چهارشنبه، به عشق ديدار مولا به مسجد سهله مىرود، پس از چهارشنبهى چهلم، به سوى سامرا حركت مىكند. دچار گرسنگى مىشود. در مسير سامرا، به محضر مقدّس مولا شرفياب مىشود. در وسط بيابان، نان گرم و تازه از دست مولا تناول مىكند، آن گاه پيامى دريافت مىكند كه در سامرا به خدمت ميرزاى شيرازى برساند و مأمور مىشود كه به اين تعبير بگويد
»كسى كه در شب نيمهى شعبان، به تو انگشترى داد، اين پيام را به شما ابلاغ فرمود.«. پس از ابلاغ پيام، به شدّت مورد عنايت مرحوم ميرزا قرار مىگيرد.
27- مرحوم آيةالله حاج سيّد محمّد على موحّد ابطحى (متوفاى 13 رجب )1423 ه بدون واسطه، از مرحوم آيةالله حاج سيد ابوالقاسم خويى، قدس سره، نقل كردند كه به مدّت چهل شب چهارشنبه، از نجف اشرف به مسجد سهله مشرّف شده است. در شب چهلم، مورد عنايت قرار گرفته است.
28- آيةالله حاج شيخ محمّد غروى، در ايام اقامتاش در نجف اشرف، در مسجد سهله، در مقام حضرت الياس، به مدّت دوازده روز، مشغول تهجّد و تضرّع و استغاثه مىشود. شبى، مورد عنايت قرار مىگيرد. در اطاق در بسته، احساس مىكند كه آفتاب بالاى سرش قرار گرفته است! به شدّت عرق مىكند. قطرات اشكاش با عرق سر و صورت، آميخته، به سوى سينهاش سرازير مىشود. مدّتى در اين حال بوده تا به تدريج به حال طبيعى بر مىگردد.
29- در همان ايّام، مكاشفهاى در مسجد سهله براى ايشان رخ مىدهد. شخصى، در كسوت قندهارى براى او مجسّم مىشود. به سويش مىآيد. با ايشان معانقه مىكند. در آن حال مىبيند كه روى سينهى آن شخص با خط بسيار زيبايى از نور نوشته شده
« مأمور صاحب الزمان».
30- حجةالاسلام شريفى، مقيم كويتهى پاكستان را در محفلى ديدم. از مسجد سهله سخن رفت. فرمودند، در ايام اقامتام در نجف اشراف، به مسجد سهله مشرّف مىشدم. در آن جا، سيّدى را از اهل بحرين ديدم كه به محضر مولا شرفياب شده بود. از داستاناش جويا شدم. فرمود
يك سال تمام، در بحرين، به قصد ديدار مولا، هر شب، دعاى توسّل خواندم. سپس به زيارت عتبات عاليات مشرّف شدم. به هنگام ورود به مسجد سهله، در قسمت شمالى آن، به آرزوى خود رسيدم.
31- يكى از مراجع بزرگوارى كه در تاريخ دوم شوال 1422 ه وفات كرد، چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرف شد. در شب چهلم، به ديدار حجّت خدا نايل شد و از زبان دُرَربارش اين فرمان را استماع كرد كه فرمود
« اكتُبْ؛ بنويس.». متوجّه مىشود كه الآن، وظيفهاش، نوشتن است. درس و بحث را تعطيل مىكند، به تأليف و تحقيق روى مىآورد و آثار ارزشمند فراوانى را از خود به يادگار مىنهد.
32- آيةاللّه حاج سيّد محمّد مفتى الشيعه فرمود، در ايّام اقامت ما در نجف اشرف، يكى از وعّاظ تهران به نام حاج سيّد عبدالله كرّوبى، با پسرش سيّد احمد، به عتبات مشرّف شدند. چون با پسر عموى ما، آقاى مرتضوى همسفر بود، در نجف، به منزل ما وارد شدند. تصادفاً، در آن جا به شدّت مريض شدند. شب چهارشنبهاى، در معيّت ايشان، به مسجد سهله رفتيم. اظهار كردند كه محل خلوتى مىخواهند. به مقام امام زين العابدين (عليهالسّلام) رهنمون شدند. مدّتى در آن جا به تضرع و استغاثه پرداختند. مورد عنايت قرار گرفتند و كاملاً خوب شدند. پس از مراجعت به ايران، به من نامه نوشتند كه ما، در آن شب، الحمدللّه، به حاجت خود رسيديم.
33- ايشان، اضافه كردند كه ما، در ايّام اقامت خود در نجف اشرف، هر وقت با مشكلى مواجه مىشديم، به مسجد سهله پناه مىبرديم و هرگز دست خالى بر نمىگشتيم.
34- آيةالله حاج شيخ رضا توحيدى، از فقهاى برجسته و علماى شايستهى مقيم تبريز فرمودند، در مدرسهى ما، شخص فاضلى به نام شيخ محمّد يا شيخ محمدرضا بود. او، اهل خوراسكان بود. همواره، مشغول بود و تا از مطالعه فارغ مىشد، به نماز مىپرداخت. او، هر شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف مىشد. هنگامى كه بر مىگشت، حال بسيار خوشى داشت. روزى از او پرسيدم
« چه شده؟.» گفت
«يدرك ولايوصف.».
35- ايشان، از يكى از سادات معروف تبريز نام بردند كه به هنگام تشرّف به عتبات، به من گفت
« مرا همراه خود به مسجد سهله ببر و مقدارى از فضائل و اعمال آن را براىام بازگو كن.». در معيّت ايشان، به مسجد سهله رفتيم. من، به جهت درس و بحث، ناگزير بودم به نجف برگردم. او، شب را در مسجد بيتوته كرد. وقتى به نجف آمد. مشخّص بود كه مورد عنايت واقع شده است. استقرار نداشت. مىخواست پرواز كند. به پشت بام مىرفت و با مولايش راز دل مىگفت.
36- آيةالله غروى، از مرحوم حاج شيخ محمّدجواد سهلاوى كه در مجاورت مسجد سهله اقامت داشت، نقل كردند كه گفت
روزى، چيزى براى خوردن نداشتيم. به حضرت عرض كردم كه« من، هيچ ولى براى بچه ها چه كنم؟.» به دلام گذشت كه به مقام ابراهيم (عليهالسّلام) بروم. چون به آن جا رسيدم، ديدم ظرف بزرگى پر از غذا آن جا است و هنوز بخار از آن متصاعد است. متوجّه شدم كه از عنايت مولا است. آيةالله غروى فرمود، در ايّام اقامت دوازده روزهام در مسجد سهله، روزى، مرحوم سهلاوى، در مقام امام زين العابدين (عليهالسّلام) به من گفت
يك وقت، اين جا را حفر كردند، به تخته سنگ سبز رنگ بسيار بزرگى رسيدند. روى آن سنگ، تصويرهايى نقش بسته بود. جنازههايى مشاهده شد كه قامتى بسيار رسا داشتند و مشخّص بود كه به تاريخ قبل از اسلام مربوط بودند.
37- شيخ محمّد كوفى شوشترى، مقيم شريعهى كوفه، از خوشبختترين انسانهاى عصر در رابطه با حضرت بقيّةالله، أرواحنا فداه، بود. او، مكرّر، به محضر جان جانان شرفياب شد. تشرّفاتاش مورد قبول بزرگان نجف اشرف بود. يكى از تشرفاتاش به اين صورت بود كه روزى، بعد از نماز، مشغول تسبيح بوده. صدايى مىشنود كه «اى شيخ محمّد! اگر مىخواهى حضرت حجّت را ببينى، به سوى مسجد سهله بشتاب.». به سرعت، به سوى مسجد سهله حركت مىكند. درِ مسجد را بسته مىبيند و مولا را مشاهده مىكند كه از طرف مسجد زيد، به سوى سهله در حركت است. در گوشهاى مىايستد و تماشا مىكند كه آيا مولا در مىزند يا در مسجد خود به خود باز مىشود. هنگامى كه مولا به در مسجد مىرسد، در، به روى او باز مىشود.
38- آيةالله توحيدى - كه از نزديكترين خواصّ شيخ محمّد كوفى بود - فرمود، روزى ديدم كه مرحوم كوفى، خيلى متأثّر است. از سبباش جويا شدم. گفت
« يك فرد افغانى، آقا را ديد، ولى من نديدم.».
39- شيخ محمّد كوفى، داستان لطيفى دارد كه در مسجد كوفه براىاش اتّفاق افتاده است. در آن داستان، يكى از خادمان حضرت، براى آن حضرت، آب مىآورد. حضرت مقدارى ميل مىفرمايد و بقيّه را به ايشان تعارف مىكند. ايشان مىگويد
«من تشنه نيستم.». بعد از لحظاتى، از ديدگاناش غايب مىشود. هنگامى كه آن خادم، آب را مىبرد، آقاى كوفى مشاهده مىكند كه از انگشتاناش شهد جارى است. آيةالله توحيدى فرمود، روزى، در خدمت مرحوم كوفى، در مسجد سهله بوديم. كوزه و كاسهاى از آب پر كرديم، در كنار خود گذاشتيم. مرحوم كوفى، داستان تشرّفاش را براى من شرح مىداد. چون قسمت اخير را مىگفت، كاسه را برداشت و به من نشان داد و گفت
« همين طور كه كاسه را آن خادم مىبرد، از دستاش شهد جارى بود.». آيةاللّه توحيدى فرمود، هنگامى كه مرحوم كوفى، آن صحنه را ترسيم مىكرد، من ديدم كه از انگشتان مرحوم كوفى نيز شهد سرازير است!
40- مرحوم حاج شيخ محمّد كوفى، روزى، از مسجد كوفه به سوى مسجد سهله در حركت بود. يك مرتبه متوجّه مىشود كه خورشيد جهان تاب نيز در كنار او در حركت است. حضرت بقيةاللّه، أرواحنافداه، به او امر مىفرمايد كه به خدمت مرحوم آية الله اصفهانى برود و از سوى حضرت به او، اين پيغام را دهد
ارخص نفسك، واجعل مجلسك في الدّهليز، واقض حوائج النّاس! نحن ننصرك؛ خودت را براى مردم ارزان كن، محلّ نشستن خود را در دهليز خانه قرار بده، نيازهاى مردم را برآور! ما، يارىات مىكنيم. بى گمان، اين پيغام، به صورت شفاهى بوده، ولى آيةالله اصفهانى، از مرحوم كوفى خواسته بود!
|
|
واريز آنلاين به حساب مهديه |
|
|
|
|
|
|