|
|
امروز : پنج شنبه 6 ارديبهشت 1403
- 19 شعبان 1445
- 25 آوريل 2024
|
|
وفات حضرت زينب (س)
حضرت زينب(س) درپي تحمل سختيهاي فراوان رحلت كردند. حضرت زينب(س) القاب فراواني چون «عاليه، عابده، عارفه و اَمينةُ الله »داشتند و ازكنيه هاي مشهورايشان «اُمّ كلثوم و اُمُّ الحسن» است. حضرت زينب(س) دردامان فاطمه زهرا(س) و حضرت علي(س) پرورش يافتند و درمدت 25سال خانه نشيني پدرگرامي خود، لحظه اي ازتلاش راه كسب دانش و بينش و كمالات انساني غافل نماندند. حضرت زينب(س) دردنياي آن روزاسلام به عقيله بني هاشم ملقّب بودند. حضرت زينب(س) پس ازحادثه كربلا دركاخ ستم يزيد درنطقي كه درتاريخ اسلام جاودانه است جنايتها و ستمهايي را كه برخاندان رسول خدا(ص) روا شده بود برهمگان فاش ساختند. اين بانوي بزرگ اسلام پس ازگذشت يك سال و اندي ازشهادت سرور و سالارشهيدان حضرت امام حسين(ع) و يارانشان چشم ازجهان فروبستند. بنا به نظرو اقوال مورخان محل دفن حضرت زينب(س) در زينبيّه سوريه است.
غسل, روزه و زيارت امام حسين و اعمال ام داود در اين روز مستحب است.)(اي شکوه حماسه در سراپرده حيرت! اي زخم خوره نينوا! اي بانوي خورشيدهاي دربند! اي زينب قهرمان! تو که خود، وسعتي به اندازه همه سوگ هاي آفرينش داشته اي، تو که خود درياي بي کران اشک را، ساحل بودي، چگونه بايد بر تو سوگواري نمود که ما سوگواري را از تو يادگار داريم. تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباري اش، به گوش تاريخ رساندي و اگر اين حنجره صبوري نبود، و اگر آن نطق آتشين تو در کاخ استبداد يزيديان نبود، داستان جان سوز آن ظهر عطشناک در هزار توي کوچه هاي تاريخ به دست فراموشي سپرده مي شد.
هجران غم انگيز احياگر حماسه هاي جاويد کربلا، حضرت زينب (س) را به سوگ مي نشينيم.
به دنيا آمده بود تا صبر را شرمنده کند، زينب (س) اين اسطوره تاريخ را مي گويم. آمده بود تا عشق را مبهوت لحظه هاي زلالش کند. آمده بود تا صدق و وفا را به جهانيان بياموزد و متانت و وقار را به نمايش گذارد. آمده بود تا رسالت خود را به انجام برساند؛ مونس و يار برادر، سالار قافله حسيني و غم خوار اسيران باشد. آمده بود تا فرياد بلند مظلومان باشد؛ فريادي که پژواک آن هنوز هم از وراي تاريخ به گوش شنواي دل هاي حق جويان مي رسد.
اسيران بر هودجي از خون نشسته بودند. با حسين آمده بودند و بي حسين بر مي گشتند و سالار قافله، زينب بود؛ هر چند خميده و شکسته دل، ولي به پاسداري از حقيقت ايستاده بود تا امتداد راه برادر باشد. وصيت برادر اين بود که "زينبم، بعد از من مبادا روي بخراشي و گريبان بدري و جزع و فزع کني" و زينب اکنون آرام چون شقايقي داغ دار با مصيبتي عظيم در دل همراه قافله شده بود.
زينب (عليهاالسلام) در خانه رفيع امامت رشد يافته، از لبان وحي علم آموخته، و در دامان کرامت پرورش يافته بود. او لباس پاکي و تقوا پوشيده بود و به آداب و اخلاق اسلامي مزين گشته بود. زينب (س) فصاحت و بلاغت را از علي، نجابت را از فاطمه، صبر و شکيبايي را از حسن و مظلوميت در عين ايستادگي را از حسين آموخته بود؛ او روح بلند و رضا بود.
حضرت زينب (س) در خضوع و خشوع و عبادت و بندگي، وارث پدر و مادر بود. او بيش تر شب ها را با عبادت و بندگي حضرت حق به صبح مي رساند و همواره قرآن تلاوت مي کرد. تهجد و شب زنده داري حضرت زينب (س) در طول حيات پربرکتش نشد؛ حتي در شب يازدهم محرم با آن همه رنج و خستگي و ديدن آن مصيبت هاي دلخراش هم به عبادت خدا پرداخت. حضرت سجاد (ع) مي فرمايد: " آن شب ديدم عمه ام بر سجاده نماز نشسته و مشغول عبادت است." و نيز از آن حضرت نقل شده که "عمه ام زينب با اين همه مصيبت از کربلا تا شام، هيچ گاه نمازهاي مستحبي را ترک نکرد" و نيز روايت مي کنند: "چون امام حسين (ع) براي وداع با زينب (س) آمد، فرمود: خواهرم، مرا در نماز شب فراموش نکن."
زينب (عليهاالسلام) در ايام کودکي، با برادرش حسين (ع) انس و الفتي عجيب داشت و در کنار برادر، آرامش مي يافت و ديده از ديدارش بر نمي بست و از حضور مبارکش دور نمي شد. روزي حضرت فاطمه (س) نزد پدر رفت و عرض کرد: "پدر جان، متعجبم از محبت فراواني که ميان زينب و حسين است. اين دختر چنان است که بي ديدار حسين شکيبايي ندارد." رسول خدا (ص) چون اين سخن بشنيد، آه دردناکي از سينه برکشيد و اشک ديده بر چهره روان کرد و فرمود: "اي روشني چشم من، اين دختر با حسين به کربلا خواهد رفت و به هزار گونه رنج و بلا گرفتار خواهد شد."
حضرت زينب (س) تنها 56 سال امانت الهي خويش را بر دوش کشيد. نقل است که در اواخر عمر آن بانوي بزرگ، در مدينه منوره قحطي پيش آمد. عبدالله بن جعفر، همسر حضرت زينب (س) در شام مزرعه اي داشت و ناچار به اتفاق همسر خود در آن ديار رحل اقامت افکند. حضرت در آن سرزمين بيمار شد و در همان جا روح خود، اين امانت الهي را به صاحبش باز گرداند و با جسمي خسته از فراز و نشيب زمان و رنجور از جور مردمان به ديار باقي شتافت.
چشمانش را گشود و براي آخرين بار به دورترين نقطه خيره شد. در اين مدت حتي يک لحظه چهره برادر از نظرش دور نمانده بود. آتش اشتياق بيش از پيش شعله کشيد و ياد برادر تمام وجودش را پر کرده بود. لحظه وصال نزديک بود. دوباره خيمه هاي آتش زده و سرهاي بر نيزه، چشمانش را به دريايي از غم مبدل ساخت. زينب (س) پلک ها را روي هم گذاشت و زير لب گفت: "السلام عليک يا ابا عبدالله" و به برادر پيوست.
عروج ملکوتي آن بانوي مکرمه بنا به قول مشهور در پانزدهم رجب سال 62 قمري رخ داد. اينک مزار شريفش، قبله عاشقان خاندان عصمت و طهارت است.
)
|
غَزوه «بَنِي المُصْطَلَق» روي داد.
غَزوه «بَنِي المُصْطَلَق» روي داد. بني مُصطَلَق قبيلهاي از قبايل خزاعه بودند كه اززمانهاي بسيارقديم به حوالي مكه مهاجرت كرده بودند. رَبيعَةِبنِ حارِثه رئيس اين قوم، يكتاپرستي را تغييرداد و بت پرستي را درمكه ترويج كرد. سپس بتهايي درخانه كعبه مستقرساخت. پس از به قدرت رسيدن مسلمانان درمكه قوم بَني مُصْطَلَق كه دربت پرستي خود اصرارميورزيدند، آماده جنگ با لشكر اسلام شدند. ازاين رو پيامبراسلام حضرت محمد(ص) با حضرت علي (ع) و جمعي از مهاجران و انصار به جنگ با بني مصطلق رفتند. درغزوه بني مصطلق افردا اين قبيله كشته يا اسيرشدند و غنائم فراواني نيز براي مسلمانان بجاي ماند. گفتني است كه قوم بني مصطلق برسر چاهي به نام مُرََ يسَيع مسكن داشتند كه تا مدينه يك روز راه فاصله داشت.
|
وفات «غياث الدين ابوالمظفربن احمد طاووس»
«غياث الدين ابوالمظفربن احمد طاووس»، فقيه، اديب و نَسَب شناس مشهور دركاظمين بدرود حيات گفت. او در شهر كربلا به دنيا آمد و درشهر حِلّه رشد يافت و سپس دربغداد تحصيل كرد. غياث الدين طاووس درهوش و حافظه مانند نداشت و ازبزرگاني چون خواجه نصيرالدين طوسي و محقق حِلّي اجازه روايت داشت. شاگردان بسياري درحوزه درس غياث الدين طاووس شركت ميكردند و برخي ازآنان به مراتب بلند علمي و فقهي نيز دست يافتند. گفتهاند كه او در11سالگي حافظ قرآن بود و درادبيات نيزاستادي توانمند بشمارميرفت. ازمهمترين آثارغياث الدين طاووس «الشَّملُ المَنظوم في مُصَنِفِي العلوم» را ميتوان نام برد.
|
|
|
واريز آنلاين به حساب مهديه |
|
|
|
|
|
|